ازدواج

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳ بهمن ۹۳، ۱۶:۵۷ - محمد
    khob bod

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج موقت هوسرانی محض» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
میگرن و رابطه جنسی

چگونه می توانید زندگی جنسی تان را از سردرد های میگرنی دور نگه دارید تا آسیب نبیند؟ میگرن، مانند سایر بیماری های مزمن، می تواند به صمیمیت آسیب زند. زوج ها برای حفظ ارتباط شان نیاز دارند آن را تقویت کنند. میگرن فشار ایجاد می کند و اگر همسران در این باره گفت و گو نکنند فاصله عمیقی میان شان ایجاد می شود.

 رودنی شاپیرو، روان پزشک و مشاور خانواده مرکز درمانی سان فرانسیسکو می گوید:«میگرن تنها منشاء فیزیکی ندارد، اگر مردی از این سردرد رنج می برد، پس از مدتی تلاش اش را برای داشتن رابطهجنسی مناسب متوقف می کند

اطلاع از عوامل - مواد غذایی، بوها، کمبود خواب، عادت ماهانه و تغییر آب و هوا - تشدید سردرد میگرنی به شما کمک می کند تا برای داشتن رابطه جنسی مناسب برنامه ریزی کنید. مصرف دارو نیز می تواند از بروز میگرن جلوگیری کند یا از شدت اش بکاهد. زوج ها می توانند با پیروی کردن از توصیه های متخصصان مشاور زندگی سالمی داشته باشند.  

 

حساس بودن به لمس کردن

دنیس داون، زنی 55 ساله در آزمایشگاهی در فلوریدا می گوید:«سردردی دارم که نشان دهنده آن است که درون مغزم مشکلی ایجاد شده است

دنیس داون از کودکی با میگرن دست و پنجه نرم می کند. او معتقد است پس از آن که گردن اش آسیب دید سردردهایش شدت گرفته است. او اکثر روزها سردرد دارد و چند بار در طول یک ماه حملات میگرنی او را زمین گیر می کند

دنیس، داروهای ضد درد و میگرنی که پزشکان تجویز کرده اند را مصرف می کند که تنها شدت درد را کاهش می دهند اما آنها را متوقف نمی کنند. سردردهای میگرنی بسیاری از افراد مبتلا را به نور، صدا و لمس کردن حساس می کند

این زن 55 ساله می گوید:«وقتی سردردهای میگرنی شروع می شوند نمی خوام کسی بدنم را لمس کند

این موضوع می تواند تاثیر ناخوشایندی بر زندگی جنسی او بگذارد. اما تنها روابط جنسی نیست که از این موضوع آسیب می بیند

دنیس می گوید:«این موضوع تاثیر بسیار زیادی در روابط میان فردی ام گذاشته است - به خصوص که دیگر نمی توانم از در کنار همسرم بودن لذت ببرم. - چون تعامل بسیار کمی با مردم دارم

مشکل این زن بسیار عمیق تر از سازش و برقراری ارتباط است. دنیس می گوید:«همسرم این موضوع را درک کرده و از زندگی اش راضی است

او می افزاید:« ما مثل دیگران نیستیم که بدون رابطه جنسی زندگی مان ویران شود. من و همسرم از در کنار یکدیگر بودن لذت می بریم

 

میگرن و هورمون ها

اکثر افرادی که از میگرن رنج می برند زن هستند. در حدود نیمی از زنان مبتلا به میگرن، زمانی سردردشان عود می کند که عادت ماهانه شان آغاز شده و میزان استروژن و پروژسترون بدن شان کاهش یافته است. بنابراین، عود سردرد های میگرنی در زمان آغاز عادت ماهانه به این زنان کمک می کند که در سه هفته باقی مانده از ماه رابطه جنسی مناسبی داشته باشند.

اما دکتر وینسنت مارتین، متخصص سردرد در دانشگاه سینسیناتی می‌گوید:«سردرد میگرنی می تواند زمانی که زنان آمادگی برقراری ارتباط جنسی دارند آغاز شود و به زندگی جنسی زوجین آسیب جدی وارد کند

هورمون های بارداری نیز می توانند سبب آغاز دور تازه ای از حملات میگرنی شوند. در طول دوران 9 ماهه بارداری، سردردهای میگرنی ممکن است به کرات عود کنند و دردناک تر از گذشته شوند

اما در برخی از زنان، چنین سردردهایی ممکن است در دوران بارداری بهبود یابند. همچنین، برخی زنان ممکن است در دوران بارداری برای اولین بار سردرد میگرنی را تجربه کنند

درمان های غیر دارویی در طول دوران بارداری برای کنترل سردرد میگرنی اهمیت زیادی دارد، اما ممکن است به درمان پیشگیرانه نیز نیاز شود. میان سالی زمانی است که بسیاری از زنان و مردان سردردهای میگرنی را تجربه می کنند.

دکتر مارتین می گوید:«برخی از زنان پس از دوران یائسگی اگر علایم دیگری از جمله گر گرفتگی داشته باشند باید استروژن اضافی دریافت کنند که سبب کاهش سردردهای میگرنی می شود

 

میگرن، میل جنسی و اوج لذت جنسی

تیموتی هویل، محقق سردرد دانشگاه ویک فورست تحقیقاتی درباره رفتارهای جنسی مردان و زنان مبتلا به میگرن انجام داده است و از یافته هایش حیرت زده شده است. نتایج مطالعه ای که دکتر هویل در سال 2006 انجام داد، نشان داد زنان و مردان مبتلا به میگرن بیش از رابطه جنسی به افرادی که به میگرن مبتلا نیستند فکر می کنند

 

اما نتایج بررسی های دیگر نشان داد میل جنسی افراد مبتلا به میگرن بسیار کم، اما میزان درد جنسیشان بسیار بالا است. علاوه بر این، نتایج برخی پژوهش ها نشان داده اوج لذت جنسی برای افراد مبتلا به میگرن نوعی تسکین است. اما دکتر مارتین معتقد است اوج لذت جنسی می تواند در زنانی که به میگرن مبتلا نیستند نیز سبب بروز سردرد شود

 

میگرن و صمیمیت

دکتر باربارا کانینگهام، متخصص مشاور خانواده و ازدواج در دانشگاه سان دیگو معتقد است میگرن چالشی عظیم برای زوج ها است و سبب نارضایتی آنها می شود.

 

او زوجی را به یاد می آورد که به او مراجعه کرده بودند تا مشکل میگرن زن را از میان بردارد. زن بسیار دوست داشتنی بود و علاقه داشت مشکلات حل و فصل شود و رابطه اش با همسرش بهبود یابد. زن آموخته بود با همکاری همسرش حساب بانکی عاطفی ایجاد کند. اگر سردرد میگرن در زمان نامناسب آغاز می شد، حساب بانکی عاطفی وجود داشت و مرد احساس ارزشمند بودن می کرد.  

 

برقراری ارتباط و درک کردن می تواند کمک بزرگی باشد. برای مثال، مردی که نمی داند همسرش با سردردهای میگرنی دست و پنجه نرم می کند با همراهی کردن او برای مراجعه به پزشک می تواند حس خوبی ایجاد کند و زنی که سردرد دارد با گفت و گو کردن درباره آن با همسرش می تواند به درک او از این موضوع کمک کند. مبتلایان به سردردهای میگرنی باید بدانند در بروز این گونه سردردها نقشی ندارند فقط باید از الکل، دخانیات، اضطراب و مواد غذایی تحریک کننده پرهیز کنند.

 

  • amirali alavi
  • ۱
  • ۰

اعتیاد جنسی

اعتیاد جنسی

به گزارش پارس به نقل از عرش، در گذشته روانپزشکان رفتار جنسی خارج از کنترل را یک اختلال روانی نمی دانستند، زیرا تحقیقات در این زمینه بسیار اندک بود. اما در سال های اخیر این سوال همواره مطرح بوده است که آیا اعتیاد جنسی یک بیماری تلقی می شود یا نه؟

اعتیاد جنسی با اصطلاحات و تعابیر مختلفی معرفی می شود از جمله وابستگی جنسی، فعالیتجنسی بیش از حد، اختلال رفتار جنسی و ...

نتایج تحقیقات نشان می دهند که اعتیاد جنسی یک اختلال روانی جدی است و باور این واقعیت، به مطالعات بیشتر، دست یابی به تکنیک های درمانی و پیشگیری در مورد افراد در معرض خطر می انجامد.

در تشخیص اعتیاد جنسی به عنوان یک اختلال روانی شرایطی در نظر گرفته می شود، از جمله اینکه فرد، رفتارهای جنسی، برانگیختگی و تمایلات جنسی شدید و تکرار شونده حداقل به مدت 6 ماه داشته باشد و این حالت به دلیل عوامل خارجی مانند داروها، بیماری، سوء مصرف مواد و یا مشکلات روحی مربوط به اختلال دوقطبی، ایجاد نشده باشد.

معمولا واکنش این گونه افراد در برابر نوسانات خلقی، فعالیت جنسی است. به عنوان مثال این بیماران از روابط جنسی برای بهبود افسردگی و رفع استرس استفاده می کنند.

یکی دیگر از مشخصات این بیماران این است که برای کاهش یا توقف فعالیت جنسی خود تلاش می کنند اما موفق به انجام این کار نمی شوند. معمولا رفتارهای جنسی این افراد در روابط، شغل و سایر جنبه های مهم زندگی آنها اختلال ایجاد می کند.

مطالعات نشان می دهند که اعتیاد جنسی عواقب فردی و اجتماعی بسیاری به همراه دارد از جمله از دست دادن شغل، ابتلا به بیماری های مقاربتی، از دست دادن رابطه و زندگی مشترک و اختلال در فعالیت جنسی طبیعی و سالم.

اغلب این بیماران معتقدند که مشکل جنسی آنها قبل از 18 سالگی و یا بین 18 تا 25 سالگی ایجاد شده است.

در افراد مبتلا به اعتیاد جنسی، سایر اختلالات جنسی از جمله خود ارضایی، افراط در تماشای فیلم ها و تصاویر مبتذل، هم جنس گرایی، رابطه جنسی از طریق تلفن و اینترنت، رابطه جنسی گروهی، ارتباطجنسی با افراد نامناسب و داشتن چندین شریک جنسی نیز مشاهده می شود.

متخصصان معتقدند که بسیاری از افراد سالم به طور طبیعی از رابطه جنسی برای مقابله با استرس و رسیدن به آرامش استفاده می کنند اما در بیماران مبتلا به اعتیاد جنسی این الگوی رفتاری، ثابت، تکرار شونده و خارج از کنترل بوده و تمایلات جنسی تمام زندگی فرد را تحت تاثیر قرار داده و بیمار در تغییر این الگو احساس ناتوانی می کند.

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

کی از خوانندگان وبلاگ از محضر ما! سوال زیر را معروض داشته !!

فردی با نظر آیه الله صانعی باقی بر امام است

1.      آیا می شه دختری که از راه حرام بکارتش از بین رفته رو بدون اجازه پدر صیغه کرد؟

2.      باید نظر امام رو بگیره یا آقای صانعی؟

لطفا روی صفحه جوابشو بزارید

امری دیگه ندارید؟ خب یه ایمیلی چیزی بدید شاید من کراهت داشتم جواب این سوالو اینجا علنی بدم! لااقل بفرستم به ایمیلتون.

پاسخ 2: اولی

پاسخ 1: بنا به نظر ایشان در مساله 2377 رساله فارسی و نیز مشهور دیگر فقهاء، کسی که بکارتش از بین برود (چه با شوهر چه با حرام) نیازی به اذن پدر در این مورد ندارد.

و اما نظر چند مرجع دیگر در مورد معنای بکارت:

آیة الله سیستانی: اگر بکارت با حرام از بین برود باز هم باکره است و اذن نیاز دارد. (م70ج3منهاج)

آیة الله میرزا جواد تبریزى: مقصود از باکره زنى است که با او نزدیکى نشده است، و زنى که با او نزدیکى شده ـ حتى اگر نزدیکى از روى شبهه یا زنا بوده ـ باکره حساب نمى شود، و در صورت نزدیکى چه پرده بکارت عود کند یا نکند، باقى باشد یا باقى نباشد، زن ثیّب حساب مى شود. والله العالم.

آقای لطف الله صافى گلپایگانى: بعید نیست منظور، عدم زوال بکارت باشد. والله العالم.

آقای عبدالکریم موسوى اردبیلى: اگرچه در مواردى ممکن است باکره تمام موضوع حکم شرعى نباشد ولى منظور از باکره آن است که مدخول بها نباشد.

آقای ناصر مکارم شیرازى: بکارت در رسائل مختلف مفاهیم مختلفى دارد در آن جا که اجازه پدر لازم است منظور از باکره کسى است که ازدواج نکرده باشد ولى بکارت در عرف عام که به صورت شرط ضمنى بر دختران شرط است آن است که پرده مخصوص محفوظ باشد و نبودن آن عیب است یا به تعبیر دیگر مخالف شرط ضمنى محسوب مى شود.

آقای حسین نورى همدانى:منظور از باکره بودن این است که ازدواج نکرده باشد.

_________________
لذا بنا به نظر مراجع فوق و مشهور فقهاء، بجز آیة الله سیستانی، دخول (ولو به حرام) باعث ازاله بکارت شرعی میشود. البته نظر آقای مکارم که افتنان خودش رو داره!! نظر آقای صافی هم مبهمه چون ممکنه دخول باشد اما پرده بکارت از بین نرود لذا منظور ایشان دقیقا مشخص نیست هر چند ظاهر حرفش وجود یا عدم وجود پرده است.

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

رشیده بودن !

رشیده بودن » شرط مهم عدم نیاز به اذن پدر است. در تعریف این لغت بطور ساده گفته اند که: یعنی خوب و بد و مصالح و مفاسد خود را بشناسد.

تعریف بهترش شبیه اینه: دختری که آنقدر آگاه و در فهم از مسائل عرفی و مصالح و مفاسد اجتماعی و فردی خود خبره باشد که از نظر عرف، احتمال فریب خوردن و رفتار ناشی از حماقت و تضییع حقش و... در حد صفر باشد.

یکی از کامنترهای گرامی سوالی پرسیده و چون این سوال مورد ابتلای بسیاری از آقایان است، اینجا با پاسخش مطرح میشود:

صورت سوال
سلام، اگه دختری ادعا کنه رشیده است مخصوصا برای متعه نتی باشه که نشه تحقیق آن چنانی کرد، آیا حرفش قابل قبوله؟ آیا یقین ملاک میتونه یا اطمینان یا گمان حتی؟ آیا می شه سن تعیین کنیم که مثلا از 15 تا 20 رشیده نیست از اون به بالا ممکنه باشه؟
پاسخ
صرف ادعای رشیده بودن را فقها کافی نمی‌دانند و باید یقین یا اطمینان (گمان خیلی نزدیک به یقین که عقلا آن را در حکم یقین می‌گیرند) حاصل شود وگرنه اصل بر عدم رشد است. همینطور استقلال دختر.
ضمنا این امور، سن بردار نیست ؛
گاهی دختری با سن 13 سال، یک دنیا رو درس میده و می تونه همه ی پسرها رو سر کار بذاره و مطلقاً فریب کسی رو نخوره.

گاهی یک دختر 40 ساله اینقدر شوته که با یه دوستت دارم گول میخوره.

تشخیص مصداق هم به عهده مکلف است.

سوال دیگه ای که بعضیا میپرسند راجع به اینه که این تشخیص وظیفه ی کیه؟ پاسخ:

تشخیصش به عهدهء هر کسی هست که این مسأله به او مربوط میشه (چه دختر و چه پسری که می خواد متعه اش کنه)

و هرکسی هم طبق تشخیص خودش باید رفتار کنه و نه تشخیص دیگری
و باید طبق ملاک عرفی، این مصداق رو تعیین کنه که فلانی رشیده هست یا نه
و اگه مطمئن شد که هست، آثار رشیده رو بار کنه و اگه مطمئن نشد نکنه...

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

 

پرسش :

یکى از مطالبى که بسیار بر روى آن تأکید شده است، و از دلایل و بهانه هاى ایجاد رابطه، بیان مى شود شناخت قبل از ازدواج است که اگر میان دختر و پسر رابطه اى نباشد و طرفین از هم شناختى نداشته باشند، ازدواج آن ها کورکورانه خواهد بود.[1] بدون تردید زوج هاى جوان باید با دیدى باز و آشنایى کامل از استعدادها و خصوصیّات اخلاقى و فرهنگىِ یک دیگر، زندگى مشترک خود را آغاز نمایند تا در فراز و نشیبِ زندگى، با همراهى و همدلى مشکلات را پشت سر بگذارند. در اسلام نیز هم سطح بودن زوجین مورد تأکید قرار گرفته است. اما نکته ى اصلى در این است که آیا ارتباط و دوستى قبل از ازدواج، شناخت کامل را تأمین مى کند؟


پاسخ :

در آغاز باید به این نکته توجّه نمود که چه شناختى تفاهم و درک متقابل را به همراه خواهد داشت و یک رنگى و یک دلى لازم را در زندگى به وجود خواهد آورد
واضح است زمانى شناختِ کامل و دقیق به دست مى آید که با عقل و خرد، فرد مقابل را از جهات مختلف مورد ارزیابى قرار دهیم. در ضمن باید تلاش هاى شناختى خویش را به گونه اى تحت کنترل در آوریم که از کج روى در اندیشه مصون بمانیم و در نتیجه، به شناخت یا بازشناسى صحیح از یک دیگر راه یابیم

سه عامل سبب شناخت صحیح و حفظ از اشتباه است
1.
ارزشیابى کفایت ادّله و شواهدفرد دلایلى را که براى دست یافتن به نتیجه تدارک دیده است، ارزیابى مى کند و آن ها را از جهت کفایت مورد بازبینى قرار مى دهد (عقل ورزى).


2.
برخوردارى از علمهر کس از علم بیش ترى برخوردار باشد، در مقام شناخت، امکان بیش ترى براى عقلورزى خواهد داشت. احاطه ى علمى و برخوردارى از اطلاعات گسترده، این امکان را براى فرد فراهم مى آورد که مواد بیش ترى براى ترکیب و مقایسه ى مطالب در اختیار داشته باشد و از این رو، به شناخت عمیق تر و بازشناسى دقیق ترى دست مى یابد و از نتیجه گیرى خام دور مى شود.


3.
کنترل حب و بغضعقلورزى مستلزم آن است که از دخالت هاى انحراف آفرین حبّ و بغض جلوگیرى شود; زیرا همان طور که دوستى مانع از بازشناسى ضعف هاست، دشمنى مانع از دیدن قوّت هاست
هنگامى که دو پاى حبّ و بغض در بند عقل گرفتار آید، آدمى مى تواند از کج روى در شناخت و بازشناسى در امان بماند.[2
حال، بسى روشن است که دوستى هاى خیابانى و تلفنى و روابط میان دختر و پسر، از آن جا که زیبایى و جذّابیّتِ جسمانى و تشابه ظاهرى در آن نقش پررنگى دارد و افراد در آن مقطع در هاله اى از احساسات و عواطف غوطهورند و در پى فردى هستند که با ساخته هاى ذهنى شان مطابق باشد، در ارکان شناخت ناتمام است و کورى حاصل از عشق و محبّت بر آن حکومت مى نماید. در این گونه روابط، چون احساسات و هیجانات و شور جوانى در حدّ بالایى قرار دارد، حسّ واقعیت آزمایى، ضعیف است و در مقابل، حالت هاى کام بخشانه، بسیار قوى هستند.


دکتر... در مجله ى «ایران جوان» در ضمن گفت و گویى درباره ى روابط و عشق - على رغم اصرار بر روابط آزاد - اذعان مى دارد
در یک سرى تحقیقات، به مردان مورد آزمایش گفتند که در این جا دو خطّ تلفن وجود دارد; با یکى از آن ها با خانمى زیبا صحبت مى کنید و در دیگرى با خانمى زشت. هنگام صحبت با خانم زیبا آن ها فکر مى کردند که او باهوش تر است و مثلا معاشرتى هم هست و لذا خود این ها در صحبت با او معاشرتى مى شدند و سعى مى کردند جذّاب تر جلوه کنند; یعنى هر دو طرف، بهترین چیزهایشان را در ویترین مى گذارند و این ویترین ها هستند که با هم صحبت مى کنند. هنگامى که دست از پیش گویى کام بخشانه برداریم، انتظاراتمان هم متفاوت خواهد بود; یعنى هنگامى که با واقعیت ها روبه رو شویم، حس مى کنیم معشوق، چهره اش عوض شده است.[3
پس به اعتراف قائلین به روابط آزاد نیز این دوستى ها شناخت لازم براى زندگى را تأمین نمى کند و طرفین را از الزام هاىِ درونى نسبت به عشق، محبّت، خانواده، احساس مسئولیّت و مقدار ظرفیّت هاى روانى و عاطفى یک دیگر با خبر نمى سازد; بلکه این آشنایى، سطحى و کاملا عاطفى است و حرف هایى هم که در آن مقطع رد و بدل مى شود به همین گونه است و در آن ها از اصول مؤثّرِ در شناخت، خبرى نیست

سرانجام آشنایى هاى تلفنى و ازدواج هاى خیابانى 
به حکایت آمارهاى منتشر شده، این گونه ازدواج ها از استحکام کم ترى برخوردارند و تعداد قابل توجّهى از آن ها به طلاق کشیده مى شوند. در این گونه روابط، طرفین، نقاط ضعف خود را مى پوشانند و بیش تر سعى در جلب توجه دیگرى دارند و نقش بازى مى کنند. آن ها سعى دارند همان گونه باشند که طرف مقابل مى پسندد
اگر سرى به هفته نامه ها و مجلاّت خانوادگى بزنیم، صفحات هم راز و پزشک مشاور، مملو از غم نامه هایى است که دخترها و پسرها از دوستى ها و ازدواج هاى ناکام خود نوشته اند. بسیارى از ایشان، وقتى شور و اشتیاق اوّلیه شان فرو نشست و با واقعیّت هاى زندگى، بیش تر روبه رو شدند، با یک دیگر احساس نوعى بیگانگى و غرابت نموده، با عدم تفاهم در زندگىِ مشترک مواجه شده اند
بسیارى از ازدواج هایى که از روابط خیابانى، پارک و دانشگاه ها شروع شده اند، یا به سرانجام روشنى نرسیده، یا قبل از ازدواج رها شده و حاصلى جز بدنامى نداشته اند. عشق و علاقه هایى که; از طریق آشنایى در خیابان و تماس تلفنى و ... حاصل مى شود، به همان صورت که با شتاب ایجاد مى شود، به سردى مى گراید و خاموش مى شود
دکترى جامعه شناس، دلیل ضعفِ چنین پیوندهایى را در بى پایه بودن عشق هاى زودگذر جست و جو مى کند و مى گوید
جوانانى که هم دیگر را در پارک ها و خیابان ها مى یابند، یا از طریق تماس هاى تلفنى به هم دیگر علاقه مند مى شوند، اصولا مبنا و اساس علاقه مندى خود را بر همان نگاه هاى اوّلیه پایه گذارى مى کنند و این عشق و علاقه وقتى ظاهرى باشد، قاعدتاً بعد از مدّت زمانى به تحلیل مى رود و نهایتاً خاموش مى شود. لذا مى بینیم که اغلب چنین ازدواج هایى حتى بعد از مدّت زمان کوتاهى (کم تر از یک سال) به طلاق مى انجامد.[4
جوانان شرکت کننده در مصاحبه اى درباره ى روابط دختر و پسر، على رغم اصرار بر رفع محدودیّت هاى موجود در جامعه و خانواده، در لابه لاى سخن خود به این مفاسد اشاره نموده اند
پسرى مى گوید
من هیچ وقت امکان ندارد با دخترى که دوست هستم، ازدواج کنم (و ازدواج طبق معمول و با همراهى خانواده پسندیده است) ... شما اگر معناى ازدواج را بدانید، آن وقت حسّاسیّت مردهاى ایرانى را مى فهمید ... اگر دخترى با چند تا پسر دوست بوده باشد، حاضر نیستم با او ازدواج کنم
دیگرى مى گوید
من اگر دخترى داشته باشم نمى گذارم که با پسرى ارتباط داشته باشد; چون این ارتباط بد جا افتاده و اکثراً براى وقت تلف کردن است نه براى ازدواج.[5
حال با توجه به این مسائل، اصرار بر روابط آزادانه ى دختر و پسر، چه ثمرى مى تواند به بار آورد؟ در جاى دیگر از این مصاحبه، درباره ى مفاسدى که این نوع روابط به همراه دارد آمده است
به نظر من، اگر پس از ایجاد ارتباط، ازدواجى صورت گیرد، مشکل آفرین مى شود; چون پسرهایى که با (دخترى) دوست مى شوند، تا مشکلى در زندگى مشترک پیش مى آید مى گویند: آره، تو همان کسى بودى که با من دوست شدى ....[6
در نتیجه، افراد طرفدار آزادى روابط نیز، به مفاسد و کج روى هایى که در آن یافت مى شود، اذعان دارند
اسلام صحبت کردن زن و مرد و رسیدگى به کارهاى روزمرّه ى زندگى را حرام نکرده است، بلکه در مواردى که دختر و پسر قصد ایجاد روابط را داشته باشند، براى آن ضوابطى نهاده و از بى بند و بارى و فساد جلوگیرى کرده است که در بخش هاى آینده بدان خواهیم پرداخت
در نتیجه به صرف ایجاد رابطه، شناخت لازم حاصل نمى شود; بلکه دقّت بر بافت خانوادگى، فرهنگى، اقلیمى، شرایط محیطى که فرد در آن رشد یافته، میزان تحصیلات و شاخص هایى از این قبیل لازم است تا طرفین زمینه هاى تفاهم را دریابند
البتّه بعد از مطالعه و دقت در مطالب یاد شده، اگر شرایط مثبت بوده و دختر و پسر قصد ازدواج داشته باشند، مى توانند براى اطمینان و ایجاد هماهنگى و همسانى بیش تر با نامزدىِ شرعى (عقد موقّت) به خواستِ خود برسند که امروزه در بسیارى از مناطق ایران مرسوم شده است
بدین ترتیب، طرفین با راهیابى به مقصود از طریق مواجهه ى حسّى و نظرى (از راه صحیح و مورد پسند عرف و شرع) به شناخت کاملى از یک دیگر خواهند رسید
و اگر دختر و پسر، همسانى کامل نداشته و تعهّد و گذشت و ایثار را اساس زندگى خود قرار ندهند و براى برآورده نمودن انتظارات طرف مقابل تلاش ننمایند، ادعاى عشق و عاشقى و دلدادگى هاى اوّلیه دوامى نداشته، سعادت و خوشى را در پى نخواهد داشت
«
روژه موکى یلى» در کتاب روان شناسى زندگى زناشویى و کتاب عقده هاى روانى، آمارى را در باره ى سرنوشت عشق هاى خیابانى آورده است
نود درصد افراد متأهّل (در فرهنگ ما غربى ها) ازدواجشان پیامد عشقى بوده که نسبت به آن تردیدى نداشته اند و از این رقم نود و پنج و نیم درصد شوهران مورد پرسش، پس از گذشت سه سال از ازدواج خود، اظهار مى دارند که در خانه احساس خوشوقتى نمى کنند و در همین شرایط نود و یک و نیم درصد زنان اظهار مى دارند در خانه خوشوقت نیستند.[7]

 

 

پی نوشت ها :

[1]. مجله ى ایران جوان، ش 135، ص 21 و 22
[2].
دکتر خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص 17 و 18
[3].
ایران جوان، ش 135، ص 22
[4].
دکتر شیخى، هفته نامه ى دیدگاه، پیش شماره ى 3، آبان 79، ص 5
[5].
ایران جوان، ش 135، ص 36
[6].
همان، ش 135، ص 36
[7].
روژه موکى یلى، عقده هاى روانى، ترجمه ى شجاع رضوى، ص 101.

شناخت قبل از ازدواج و رابطه آن با صیغه

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

متعه در قرآن

آیه ای که صریحا به متعه اشاره میکنه در قرآن، آیه 24 سوره نساء هست:

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذٰلِکُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا

... و زنانی را که متعه [= ازدواج موقت‏] می‏کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهی بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کرده‏اید. (بعداً می‏توانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید) خداوند، دانا و حکیم است.

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

خواهشمندم در خصوص چند مسئله که برای من باعث ایجاد شبهه شده، مرا راهنمایی بفرمایید.

 


1.
آیا اینکه اسلام تعدد زوجات و عقد موقت را برای مردان جایز دانسته، منوط به وجود شرایط خاصی می‌‌باشد یا اینکه مرد می‌‌تواند بدون داشتن دلیل قانع کننده‌‌ای، تنها به این خاطر که تمایل به داشتن همسر دیگری دارد ازدواج مجدد نماید؟
در صورتی که مرد بدون رضایت همسر اول و داشتن دلیل مناسب همسر دیگری اختیار کند و این کار او موجب آزار همسر اول و فرزندانش شده و آنها را دچار مشکلات مادی و روحی نماید ازدواج دوباره او چه حکمی پیدا می‌‌کند؟ آیا از دیدگاه اسلام برقراری عدالت بین همسران از جمله ی شرایط چند همسری مردان نمی‌‌باشد؟

جواب سؤال1:
ازدواج موقت معمولا برای رفع ضرورت کسانی است که زمینه ازدواج دائم ندارند و غریزه جنسی برآنها فشار می‌‌آورد و همچنین اگر کسی ازدواج کرده باشد و غریزه جنسی او ارضاء نشود، می‌‌تواند ازدواج موقت کند و اذن همسر او شرط نیست، مگر آنکه هنگام عقد، همسر دائم شرط کرده باشدکه بدون اذن او ازدواج موقت نکند.
لکن در عین حال باید مصلحت خانواده در نظر گرفته شود و به خاطر ازدواج موقت، زندگی خانواده را دچار مشکلات نکند و رعایت عدالت بین همسران دائم شرط است و تمام احکام همسر دائم در ازدواج موقت جاری نمی‌‌شود.

 

 

2. برخی با استناد به این آیه قرآن که می‌‌فرماید «الرّجال قوّامون علی النساء» اینطور بیان می‌‌کنند که اسلام سرپرستی زنان را به عهده مردان گذاشته و به مردان حق حکمرانی بر زنان را داده است، پس مردان هرطور که صلاح بدانند و بخواهند می‌‌توانند با زنان رفتار کنند، آیا چنین برداشتی از این آیه درست است و منظور قرآن همین می‌‌باشد؟

جواب سؤال2:
معنای آیه شریفه؛ حکمرانی مطلق مردها بر زنها نیست، بلکه وظیفه سرپرستی بر عهده مردان است.
برای توضیح این مسئله لازم است که ببینیم مراد از برتری مردان دراین آیه شریفه چیست و فلسفه‌‌ی این امر چه می‌باشد؟
«
قوّام» به کسى گفته مى‏شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد، وشرط سرپرستى و مدیریّت، داشتن لیاقت تأمین و اداره زندگى است(تفسیر نور،ج‏2، ص: 282)
باید توجه داشت که خانواده، یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد، در نتیجه مرد یا زن یکى باید «رئیس» خانواده و دیگرى «معاون» و تحت نظارت او باشد. قرآن در اینجا تصریح مى‏کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود(اشتباه نشود منظور از این تعبیر، استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورت‏هاى لازم است. این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى(حتى یک هیئت دو نفرى) مامور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو، «رئیس» و دیگرى «معاون یا عضو» باشد و گر نه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى‏شود ). سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.(تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 371)
پس باید ببینیم که در امور خانواده این شایستگی ولیاقت در وجود مرد نهفته است یا در وجود زن و برای دانستن این مسئله لازم است به اصل خلقت مرد و زن برگردیم و وظیفه هریک از مرد و زن را در فلسفه خلقت و آفرینش انسان بررسی نمائیم.
اختلاف طبیعی مرد و زن
این حقیقت قابل انکار نیست که تفاوت‌‌های زیادی بین زن و مرد، هم ازنظر جسمی و هم ازنظر روحی وجود دارد. این تفاوت ها یک امر طبیعی است و برای کمال آفرینش و رفع نیازمندی‌‌های نوع انسانی لازم است و چنین تفاوت‌هایی در میان خود مردان نیز به چشم می‌‌خورد. برای نمونه:
همه انسان ها دراصل داشتن استعداد با هم مساوی اند، ولی درخصوصیت آن، براساس حکمت بالغه الهی، متفاوت از هم آفریده شده‌‌اند، تا با شکوفا شدن این استعدادهای مختلف، نیازمندی‌‌های اجتماعی انسان، در زمینه‌‌های متعدد تأمین گردد. مثلاً جامعه نیازمندی‌‌های مختلفی دارد، هم درزمینه مواد غذایی، هم در زمینه بهداشت و هم در زمینه عمران و، حکمت بالغه آفریننده، ایجاب نموده است که برای تأمین این نیازمندی ها، انسان ها را با استعداد‌‌های گونان بیافریند، تا با شکوفا شدن این استعدادها، ما یحتاج جامعه برآورده گردد.
برهمین اساس در یکی استعداد دکتر شدن، و در دیگری استعداد کشاورزی یا مهندسی و بیشتر وجود دارد. و هر کدام بر اساس وظیفه‌ای که دارد دراستخدام جامعه قرار می‌گیرد و بخشی از نیازمندی‌‌های اجتماعی را تأمین می‌‌نماید و این حقیقت را قرآن کریم چنین بیان می‌‌فرماید:
«
أهم یقسمون رحمةربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمة ربک خیر مما یجمعون»(زخرف:32)؛ «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌‌کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده(همدیگر را یاری رسانند)، و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می‌‌کنند بهتر است».
همان گونه که اختلاف در خصوصیت استعدادها، هرگز مایه برتری انسان بر انسانی دیگر نمی‌‌باشد؛ آفرینش طبیعی مرد و زن نیز این چنین است که در اصل انسانیت مشترکند ولی از نظر طبیعت آفرینش، با هم فرق می‌‌کنند و این تفاوت در خصوصیت مرد بودن و زن بودن، برای تکمیل آفرینش ورفع نیازمندی‌‌های طبیعی زندگی وکمال یافتن حیات اجتماعی است، زیرا اختلاف در خصوصیت آفرینش، بقاء نسل انسان را تضمین، و زمینه ایجاد محبّت در اجتماع وحرکت وتلاش به سوی کمال را فراهم می‌‌سازد.
اگر غیر از این می‌‌شد، آفرینش ناقص می‌‌گردید؛ و کمال اجتماعی در همین است که هم مرد باشد و هم زن، و هرکدام مشغول به وظایف مربوط به خودش باشد، و نظام احسن تکوین وتشریع خداوند، اقتضای چنین طرّاحی و ترسیمی را از جایگاه و نقش مرد وزن داشته است.
علاوه بر اختلاف جسمی، از نظر روحی نیز تفاوت‌‌هایی درآفرینش این دو جنس قرار دارد که آن هم به خاطر کمال حیات اجتماعی است. دراین زمینه به نظریات برخی از دانشمندان توجه نماییم.
نظر بعضی از دانشمندان در اختلاف جسمی و روحی بین زن ومرد:
الکسس‌کارل فیزیولوژیست وجراح زیست شناس معروف فرانسوی که شهرت جهانی دارد در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌گوید: «زن ومرد به حکم قانون خلقت متفاوت آفریده شده‌اند واین اختلافات وتفاوت ها، وظایف وحقوق آنها را متفاوت می‌‌کند».
«
ژاک لوربیت» درکتاب «زن در مقابل معلم» می‌گوید: «به طور قطع زن ومرد از لحاظ قوای جسمانی ودماغی واحساسات طبیعی با هم تفاوت دارند لکن این اختلاف دلیل تنـزل زن نیست».
دانشمند ایتالیائی به اسم مانتجازا، استاد علم وظائف الاعضاء(فیزیولوژی) درکتاب «فیزیولوژی زن» می‌‌گوید: «زن و مرد در مقام فیزیولوژی با هم اختلاف کامل دارند، ولی هیچ یک قوی ترازدیگری نیست،(این)اختلاف، نتیجه اختلاف وظیفه است».
اختلاف حقوق به خاطرتفاوت وظایف:
نکته جالبی که در کلام این دانشمند و در کلام الکسس کارل مشاهده می‌‌شود اینست که می‌‌گوید، تفاوت وظیفه و حقوق، بر اساس اختلاف طبیعی آنها است، یعنی هر کدام در دستگاه آفرینش، مطابق وظیفه‌‌ای که از نظر خلقت دارد، دارای حقوق می‌‌باشد واین بیان همان حقیقت است که: هر یک از مرد و زن وظائفی در دستگاه آفرینش دارد که از نظر جسمی و روحی هم مطابق با همان وظائف خلق شده است. مرد از نظرجسم نیرومند تر از زن آفریده شده است و هم چنین از نظر روحی در مردان قوه تعقل و تفکر بیشتر از زنان وجود دارد و در زنان قوه عاطفه و احساس ومحبّت بیشتر است. در مردان نوعا شجاعت در مقابل حوادث پیشی گرفته و مرد را قهرمان میدان زند گی قرار داده است ولی در نوع زنان صبر و شکیبائی سبقت گرفته است. همه اینها به خاطر تفاوت وظایف زن ومرد می‌باشد. برای نمونه، از آنجا که زن پایگاه پیدایش وجود انسان است و رشد نونها‌لان در دامن او انجام می‌‌پذیرد، از نظر جسمی هم متناسب با حمل وپرورش و تربیت کودکان آفریده شده و از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف واحساسات دارد[تا فرزندان را با محبّت وعاطفه تحویل اجتماع بدهد].
قانون زندگی، آنچنان دو جنس زن و مرد را به هم مرتبط ساخته که کمال هر یک جز در کنار دیگری ممکن نیست، و این تنوع در خلقت، نه تنها عامل بقای نسل انسانی است بلکه عامل تکامل، محبت و الفت نوع نیز می‌‌باشد، این کمال والفت در صورتی بیشتر می‌‌شود که هرکدام به وظایف خاص خود عمل نماید.
با توجه به تفاوت جسمی و روحی که میان زن و مرد وجود دارد، هر کدام دارای وظیفه مشخص و معین در امور خانوادگی واجتماعی هستند که اگر وظایف مرد به زن و بالعکس داده شود و یا تساوی در تمام کارها باشد، مخالف با فطرت آفرینش و برخلاف عدالت انسانی است، لذا هرکدام باید به وظیفه خود عمل نماید تا از مزایای وجودی خویش بهره‌‌مند گردد.
اسلام با رعایت همین عدالت دربرخی کارهای اجتماعی که نیاز به دقت بیشتردارد. مانند سرپرستی کانون خانواده وغیره، مرد را مقدم بر زن داشته است و این تقدّم یا قوام بودن مرد بر زن، به خاطر برتری مرد در اصل خلقت نمی‌‌باشد، بلکه به خاطر وظیفه طبیعی و توانمندی جسمی مرد است، چون در مسائل اجتماعی و شم اقتصادی، تلاش وکوشش برای تأمین نیازمندی‌‌های لازم و اداره زندگی را مرد بهتر می‌‌تواند به عهده بگیرد. و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى مانند قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، «بِما فَضَّلَ اللَّهُ»، «وَ بِما أَنْفَقُوا» و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على أزواجهم»، زیرا که مسئله‏ى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است. گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را.
نتیجه سرپرستى و قیمومیت مرد بر زن و سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، بلکه به خاطر تفاوتهایى است که خداوند از نظر آفرینش، روى مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده.
در قسمت آخر مى‏‌‌فرماید: «و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند»، و این قوام و سرپرستی یک وظیفه طبیعی برای مردها است نه امتیاز معنوی.

 


3.
گفته شده در برخی از نسخه‌‌های نهج البلاغه آمده است که حضرت علی(ع) زنان را ناقص العقل دانسته‌‌اند. به نظر شما این سخن حقیقت دارد؟ در صورت صحت انتساب این گفته به حضرت، آیا منظور اینست که درک و شعور زنان از مردان کمتر بوده و از نظر عقلی دچار نقص می‌‌باشند یا مراد چیز دیگری بوده است؟

جواب سؤال3:
حدیث مذکور صحیح است ولی برای دانستن مفاد صحیح این نوع روایات، ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم؛
1-
از نظر اسلام، ملاک برتری زن و مرد بر همدیگر طبق تصریح قرآن؛ «تقوی و پاکدامنی» است و معصیت کار، ناقص العقل است و لو مرد باشد و پاکدامن، کامل العقل است ولو زن باشد.
2-
در روایات «نقص عقل» صفت ویژه انحصاری برای زنان نیست، بلکه همین وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت داده شده است. مثلاً امام علی(ع) می‌‌فرمایند: «إعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله»؛ «خودبینی شخص، نشانه ضعف(کمی و نقصان) خرد اوست». در این سخن، عُجب و خودمحوری، عامل نقص عقل شمرده شده است.
در روایت دیگر، پیروی از امیال و هواهای نفسانی، عاملی برای نابودی عقل شمرده شده است. بنابراین، شاید حدیث رسیده در باب نقص عقل زن، از همین دست احادیث باشد که منظور از آن، بیان حالتی است که عارض انسان می‌‌گردد، و کسانی که دارای صفت عجب، خودبینی، خودمحوری و... هستند، از کارایی عقلشان کاسته می‌شود، و آنان را دچار کم خردی می‌‌سازد، و هنگامی که این صفت ها با تربیت و تهذیب نفس از درون زدوده شد، موانع کارایی و روشنگری‌‌های عقل کنار می‌‌رود و دوباره عقل طبیعی انسان بارور می‌‌گردد.
از طرفی دیگر، فهم ما نسبت به درک معانی و منظور بعضی از احادیث کوتاه است. مثلاً در حدیثی، امام(ع)، زن را به دنده کج تشبیه نموده و می‌‌فرماید: «مَثَل زن مَثَل دنده کجی است که اگر به همین صورت بماند موجب سود و منفعت است اما اگر راست شود،(یعنی کجی را برطرف کنی) می‌‌شکند»؛ که غرض، کجی(به معنای ظاهری آن) نیست، زیرا دنده هیچ گاه راست نیست، بلکه اشاره به جایگاه دنده در بدن است، که حافظ اسرار بوده و خون ساز است و... زن نیز حافظ اسرار خانواده است، خون در رگهای خانواده جاری می‌‌کند و باعث چرخش حیات جامعه است و... دنده تا زمانی کارآیی دارد که وضع خود را داشته باشد و گرنه اگر کسی بخواهد آن را راست کند، دیگر حافظ اسرار نیست و خون سازی ندارد.(کارآیی خود را از دست می‌‌دهد).
اینک با توجه به مطالب گذشته می‌‌گوییم: عقلی که در نهج البلاغه از امام علی(ع) درباره زنان نقل شده، ممکن است به معنای عقل تجربی و ابزاری باشد. یعنی: عقلى که دراین جا موردنظراست «عقل ابزارى» است که در تدبیر امور مادى و دنیایى به کار مى‌‌آید و هیچ ربطى به عقل کمالى ندارد. آنچه که ملاک انسانیت انسان است و به واسطه آن شخص به خداوند تقرب یافته و به کمال و سعادت دست مى‌‌یابد در زن و مرد یکسان است. کمتر بودن عقل ابزارى در زن ارتباط دقیق با مسوئولیتى دارد که به طور طبیعى و تکوینى بر دوش او نهاده شده است. به عبارت دیگر زندگى انسان لوازم و نیازهاى گوناگونى دارد که هر یک از آنها ابزارهاى ویژه‌‌‌اى مى‌‌طلبد. خداوند متعال در نظام زیباى هستى هر یک از دو جنس زن و مرد را به گونه‌‌ی خاصى و با ویژگى‌‌هاى ذاتى متمایزى آفریده و هر یک را با ابزارهاى ویژه‌‌اى مجهز ساخته است. در این راستا زن را کانون مهر و عطوفت و دلربایى قرار داده و مرد را مظهر قدرت و تدبیر.
بنابراین زن از جهاتى بر مرد برترى دارد و مرد در جهتى دیگر و هر یک به تناسب این ویژگى ها رسالتى ویژه بر دوش دارند. آن گاه هر دو را مکمل یکدیگر و زندگى را براساس آن کانونى از مهر و صفا و تدبیر و فعالیت قرار داده است.


4.
در صورتی که زن تمایل به برقراری روابط زناشویی با شوهرش داشته باشد و مرد از انجام این کار امتناع ورزد، آیا مانند زن که در صورت امتناع، موجب ارتکاب حرام می‌‌شود، برای مرد هم گناهی منظور می‌‌شود؟

جواب سؤال4:
احتیاط آن است که مرد در هر چهار شب یک مرتبه، هم خوابی با زن داشته باشد و در هر چهار ماه یک مرتبه نزدیکی داشته باشد و مرد نباید زن را به کلی در مسئله جنسی ترک کند و اگر زن اظهار نیاز جنسی کند، خوب است مرد پاسخ مثبت بدهد و اگر مرد توجه نکند و به خاطر آن زن به گناه کشانده شود، بر مرد واجب می‌‌شود که با پاسخ مثبت دادن به نیاز جنسی زن، او را از گناه نجات دهد.

 

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

تحریف ناشیانه شریعت

 

ازدواج یا رابطه زناشویی ابعاد مختلفی دارد که بقاء نسل و رابطه جنسی یا ارضاء خواستههای نفسی یک بعد نه تمام آن است. منشاء کشش و جاذبه دو جانبه از سوی مردان و زنان را پارهای اندیشهوران و مکتبهای غربی در غریزه جنسی محض، حس استخدام و استثمار و یا اجاره خدمات جنسی و جنگ و تنازع بقا جست و جو میکنند. صاحبان این دیدگاه از پیریزی نظام ارتباطی ژرف و استوار و دوستانهای که مردان و زنان در زندگی خانوادگی و اجتماعی بدان نیازمندند عاجزند. افزون بر این پارهای از آنها از توجیه راز و حکمت تمایل زنان به مردان نیز درماندهاند. شکست ساختار اجتماعی زوج (خانواده) در غرب که به خاطر تلقی آنان از ازدواج است و نظریه پردازان آنان نیز به جای درمان دردهای جامعه، تلاش میکنند دهکده جهانی درست کرده تا همگی از این هزیمت عظمی بیبهره نباشند با این مقدمه سری به تحریفات صریح و بیپروای آقای حمید رضا شیر محمدی که در سایت گویا نیوز آمده و تمامی آن را به شریعت نسبت میدهد میزنیم. سعی ما بیان متون دینی است قضاوت نهایی را به شما خوانندگان و جویندگان حقیقت وا میگذاریم.


ایشان میگوید: از نظر اسلام شیعی (تا آن حد که خود من از طریق قرآن و یا مطالعه نویسندگان و علماء شیعی با آن آشنا شدهام) محور اصلی رابطه جنسی بین زن و مرد قرارداد اجاره خدمات جنسی است که طی آن زن با دریافت مبلغی (تحت عنوان صداق یا مهریه) متعهد به ارائه خدمات جنسی به مرد میشود. باید به عرض ایشان رساند که محور اصلی رابطه جنسی هیچ ربطی به مسئله ازدواج در اسلام ندارد.

محور اصلی شیعه رابطه جنسی همان تجاذب و تمایل مردان و زنان به یکدیگر است که میتواند صرف یک ارتباط بدون قالب باشد اما اگر در قالب دین بخواهیم این رابطه را تعریف کنیم با چارچوب شریعت پیش میرویم که با خواستن مرد شروع میشود و با قبول خانم پایان میپذیرد. که البته این ارتباط دارای مراحل خاصی است که هر کدام از آن دارای حکمی مستقل است. اگر خدمات جنسی تنها معیار برای یک رابطه بود، دیگر برای صرف عقد خواندن، مرد نمیبایست نصف مهریه را پرداخت کند و معلوم است که با خواندن صیغه عقد اگر به هر دلیلی مرد همسرش را طلاق دهد نصف مهریه را بدهکار است.

اگر حتی از اجراء صیغه فقط ساعاتی گذشته باشد و هیچ گونه ارتباط که دلالت بر خدمات جنسی باشد در بین نباشد، باز هم مرد ملزم به پرداخت نصف مهریه است. این خود نشان از عمیق بودن نظر اسلام است که دیگران از درک آن واقعاً عاجزند. قرآن آیه 19 سوره نساء بحث ارتباط در ازدواج را مطرح کرده میفرماید: «و عاشروهن بالمعروف» معاشرت به دلیل ساختار واژگانی (باب مفاعله) از مفاهیم اجتماعی و دو سویه است که هرگاه قید و پسوندی بدان افزوده نشود، گزینههای چندی در آن جای میگیرد و یا آیه کریمه «لهن مثل الذی علیهن بالمعروف»[1] در باب آداب معاشرت متقابل زن و مرد است. آیا باز هم این ازدواج صرفاً یک رابطه و قرارداد یک جانبه است؟ (در حالی که در اسلام حداقل همخوابی که به مرد دستور داده چهار ماه است که یک واجب شرعی است) البته ما نمیدانیم کدام آیه قرآن و یا کلام کدام عالم شیعی مدنظر ایشان است که بخوانیم و بیشتر بدانیم.

گرچه ما بسیاری از آیات قرآن را بررسی کرده و پی بردیم خداوند در نهایت میفرماید: «و جعل بینکم موده و رحمه»[2] ایشان معتقدند در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان عقد دائم وجود نداشته است و من واقعاً نمیدانم این مفهوم از کجا وارد اسلام شده که از نظر اسلام تمام عقدها موقت محسوب میشود. از آنجا که شما بیشتر با قرآن سروکار دارید تعجب میکنم که چگونه نتوانستید فرق ازدواج دائم را از متعه در قرآن پی ببرید؟ آیات ازدواج با الفاظ «فانکحوا من انفسکم ازواجاً»؛ «النساء حرث لکم» ـ «جعل منها زوجها لیسکن الیها» ـ «فلمّا تغشاها حملت حملاً» ـ «جعل منه الزوجین الذکر والانثی» ـ «لکم نصف ما ترک ازواجکم» ... «و لهن الرُبُع»[3] که همگی به گونهای بر دائمی بودن اصل ازدواج دلالت میکند.[4] بحث نکاح در بسیاری از آیات قرآن همراه با بقاء نسل و تکمیل زوج است که هیچکدام از اینها در عقد موقت جایی ندارد. و اما آیه 24 از سوره نساء به اجماع علما و مفسرین آیه عقد موقت یا متعه است و مراد از عبارت «استمتاع» در قرآن طبق عرف مردم، ازدواج موقت میباشد. و لفظ قرآن هم طبق همان عرف نازل شده است. پس چارهای نیست که لفظ را بر همان معنای متداول حمل کنیم مثل همه الفاظ دیگر قرآن در باب بیع ـ ربا، غنیمت و... 
دوم: در آیه آمده است: «... فآتوهنّ اجورهنّ، این تصریح به اجر کاملاً ناظر به متعه است چون درباره نکاح دائم الفاظی چون صداق (مهر) بکار برده میشود سوم: اینکه سیاق آیه 24 سوره نساء کاملاً دلالت بر اختصاص به متعه دارد چون پس از بیان پارهای از احکام به یکباره نوع دیگری از ازدواج را طرح میکند که کاملاً احکامی خاص دارد. مضافاً مفسرینی چون محمد بن جریر طبری، جلال الدین سیوطی، امین الاسلام طبرسی و... این آیه را حمل بر متعه کردهاند که نشان از نوع دیگری از ازدواج است. [5
سؤال ما از شما این است که مراد شما از ازدواج دائم چیست؟ 
اگر مراد شما از ازدواج دائم در فقه اسلامی همان مرتکز در مسیحیت است، چنین چیزی باطل است و قیاسی مع الفارق. زیرا ازدواج دائم در شریعت اسلامی تفاوت جوهری با ازدواج دائم در اصطلاح مسیحیت دارد. اگر ازدواج دائم در کلام ایشان در قبال ازدواج موقت است، طبیعتاً چنین مفهومی در فرهنگ مسیحیت وجود ندارد. بنابراین با توجه به فرق بین ازدواج دائم و موقت در شریعت اسلامی و تفاوت دائم در شریعت اسلامی با دائم در فرهنگ مسیحیت (که ایشان ادعا کردهاند) معتقدیم آنچه در شریعت اسلامی به عنوان ازدواج دائم مطرح است غیر از آن چیزی است که در مسیحیت آمده است و خطای آقای شیر محمدی از اینجا ناشی شده که بین دائم در اسلام با دائم در مسیحیت را یکی قلمداد کرده است .
دوم اینکه با توجه به معنا و مفهوم و شرائط ازدواج دائم و موقت در شریعت اسلامی در مییابیم که هر چند ازدواج دائم فی نفسه و به سبب عروضی یا قواطعی مثل طلاق محدود به زمان شود اما این بدان معنا نیست که این دو عنوان یکیاند. چون ازدواج موقت از اول محدود است و دارای شرائطی خاص، و ازدواج محدود با طلاق یا فوت همسر نیز دارای شرائط و احکامی خاص. و هر چه محدود شد به معنای یکی بودن نیست. و اگر قاطعی در بین نباشد این ازدواج دائم است به گونهای که در روایات ما آمده است که این زوج میتوانند در عالم بقاء، با هم زندگی خود را ادامه دهند. که خود شاهدی است بر جریان تفاوت بین دائم و موقت. از طرف دیگر طبق اصول و قواعد زبانشناسی هر جا لفظی بدون قید آمد، فرد اعلی اراده شده است از میان دو نوع ازدواج، نوعی که متلزم بقاء نسل است نوع دائم آن میباشد پس به حکم عقل و قرینه حکمت در جایی که متکلم توان آوردن قید را دارد و از آن امتناع میکند مرادش فرد قویتر است که همان ازدواج دائم است.[6

مفاهیم شرعی ـ دانش بشری 
ایشان ضمن انتقاد از حرکت برخی روشنفکران اسلامی در علمی جلوه دادن احکام دینی مدعی شدهاند: به نظر میرسد هیچ لزومی برای التقاط و آمیختگی مفاهیم حلال و حرام (شرعی) و سالم و ناسالم (علمی) وجود نداشته باشد در واقع هیچ لزومی ندارد فکر کنیم بین این دو تعارضی وجود دارد. در مجموع کوشش من بر این بود که نشان دهم هر تلاشی برای توجیه و توضیح مفاهیم مذهبی بر پایه دانش در حال تحول بشری و علوم تجربی امری غیر لازم است. با اذعان به استقلال دو مشرب و منبع زمینی و فرا زمینی و با ابراز خرسندی از تعبد جنابعالی درباره فرامین الهی ـ بالاخره این سؤال در ذهنهای کنجکاو به دنبال پاسخی مستدل است که آیا هرگونه رابطه بین بایدها و نبایدهای دینی با دریافتهای علمی به طور عموم مردود است؟ آیا هرگونه هماهنگی و نسبت را بین عالم تکوین و عالم تشریع غیر ضروری و مردود میدانید؟ پس فلسفه احکامی که قرآن به آن اشاره میکند را چگونه توجیه میکنید؟ آیه شریفه «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا»[7] ناظر بر چیست؟ قرآن تصریح دارد که گرفتن روزه مساوی با سلامت است. آیا دریافتهای بشر درباره آثار و فوائد روزه گرفتن واقعاً بی معنا است؟ گرچه ما معتقدیم آنچه در دین دارای اهمیت است، بندگی کردن است، گرچه علوم ظاهری مؤید باشند یا مخالف ولی به راستی فلسفه احکام در بیان کسانی که قرآن در وصفشان میفرماید: «والراسخون فی العلم» چه جایگاهی در کلام شما دارد با اینکه میدانید شریعت و فقه شیعه بدون اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هیچ معنا و مفهومی ندارد.[8] آیا به نظر شما با قطع نظر از حکم الهی، خوردن حیوان نجاست خوار یا مردار خوار و یا حیوانات درنده در متابولیسم بدن هیچ تأثیری ندارد؟ آیا خوردن مسکرات (با قطع نظر از حکم خداوند) بر روند فکری و قوای مغزی هیچ تأثیری ندارد؟ آیا خون خواری منجر به رشد آدم شیاد نمی شود؟ آیا ادراری که مثال میزنید سالم است، تا به حال پزشکی یا آدم عاقلی توصیه به خوردن آن کرده است؟ ناگفته نماند شما هم بی میل نیستید بین دین و علم رابطه برقرار کنید آنجا که میگوئید: (جالب این است که مجمع تشخیص مصلحت توضیح نمیدهد که ملاک تغییر، کدامیک از تحقیقات و بررسیها و پژوهشهای امروزی دانش بشری در مورد مضرات آن قول مشهور فقهای امامیه است (برعکس، بعضی از فرضیات، بروز بعضی اختلالات مانند اسکیزوفرنیا یا اختلال هویت جنسی را به حضور مادری غالب و نبود پدری خون گرم برای همانند سازی شخصیتی کودک پسر با او نسبت میدهند.) 
دیدگاه صواب نه طریقه روشنفکری برخی و نه روش شما را بلکه راه سومی معرفی میکند که مناسب است قدری از آن بیان کنم حقیقت علمی و دینی سازگار و هماهنگ هستند. در حقیقت آن دو جنبههای متفاوتی از یک حقیقت و یک واقعیت با لایهها و سطوح متفاوت هستند. این دیدگاه در تقابل و تضاد با هر نوع تقلیل گرایی یا تجزیه طلبی که منجر به برداشت از شیعه واقعیت تنها در یک سطح خاص و نادیده گرفتن سایر سطوح آن میباشد. از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است: «علم و دین دوقلو هستند. اگر از هم جدا شوند هر دو آتش میگیرند.»[9] به نظر میرسد که جفائی که در اینجا به علم و دین توأمان شده، همان جفائی است که به جدایی دین از سیاست کردند. دین و شریعت دو منبع و مشرب آسمانی و زمینی برای کشف یک پیام است. شریعت آینه تکوین است و نمیتوان با علم بدون دین و دین بدون علم (ره) به جایی برد. آیا در تفسیر سخن شما قطع دست دزد، اعدام مرتد، قصاص جانی، تعزیر گرانفروش و حبس و مجازات اخلالگر در تعارض با سلامت جسمی نیست؟ طبق قاعده اولویت شما، کدامیک از اجراء دین و سلامت جسمی در تعارض و تضاد شکست میخورد؟ و آیا بهتر نیست طبق دیدگاه سوم رأی داد که هر دوی آنها در مسیر سلامت است. شما از یک طرف میگویید: فرامین الهی را بدون یافتههای بشری باید پذیرفت از سوی دیگر بین اجراء فرامین و سلامت، آنچه مقدم میکنید سلامت است حال اگر در مسئلهای علم بشر به اینجا رسید که سلامت فرد در گرو اجراء فرامین الهی است مثل قضیهای که شما نقل کردید (اسکیزوفرینا) طبق یک سؤال فلسفی آیا پذیرفتن سلامت جسمی لزوماً به معنای تعارض با فرامین الهی است؟ و آیا بینیازی برای آمیختگی مفاهیم شرعی و سلامت علمی یک اصل مسلم شرعی است یا یک سلیقه فردی؟ اگر از نوع اول است در قرآن و جاهای دیگر به آمیختگی این دو کاملاً اشاره شده: «یسئلونک عن المحیض قل هو اذی... صوموا تصحوا ـ و لکم فی القصاص حیاه» و اگر یک مسئله اسلام سلیقهای است این اعتراض به شما هم وارد است که چرا اسلام را به طور کلی و کامل مطرح نمیکنید و آن آمیختگی این دو است و تفکیکی بین این دو نیست و چرا شما آن را جدا میکنید؟! چون تالی فاسد بیان شما جایی است که علم بشری قائل به ترک تکلیف است و حکم شما نیز مؤید آن (جلوگیری از قطع دست دزد) ولی تکلیف الهی اجرا آن است گر چه با سلامت در تعارض باشد؟ 

تعامل یا تعارض بین قوانین فعلی و مفاهیم اسلام شیعی 
ایشان مدعی است قوانین و نحوه اجرای آن در تعارض کامل با فقه شیعی و نص صریح قرآن است
طلاق: حق طلاق که بر پایه مفهوم ابتدائی عقد، در اختیار مرد است بتدریج از مرد گرفته شده... شما میدانید که طلاق یا همان ازاله قید نکاح بغیر عوض، در نظر شیعه ابتدائاً به عهده مرد است اما مرد میتواند در موقع اجرای صیغه نکاح، زن خود را وکیل کند تا خود را مطلقه کند. بحث دیگر درباره طلاق عنصر تأثیر گذار عسر و حرج است.[10] در جایی که زن بتواند با ادله محکمه پسند ثابت کند زندگی او با یک مرد (دارای ویژگیهای خاص مثل اعتیاد، عینیت طولانی، آزارها طاقت فرسا و...) غیر قابل تحمل است، قاضی میتواند او را طلاق دهد. آیا یافتن راه حل مناسب شرعی برای حفظ جان انسانها، به منزله خروج زندان شریعت است؟ وانگهی این گونه دخالتها است که میگوئید «این امر بسترساز حضور تعارضات و اختلافات و سوء تفاهمات و سوء ظنهای دراز مدتی است که قطعاً امکان تداوم روابط عاطفی ـ جنسی سالم در جامعه را با موانع خطیر مواجه خواهد کرد.) 

حق داشتن همسر دوم 
بدین ترتیب نص صریح قرآن مجید بر این دلالت دارد که عدم رضایت همسر دلیل کافی برای حرام کردن چیزی که خداوند حلال کرده است نمیباشد کاملاً صحیح است که قرآن تصریح به چند همسری دارد (فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلات و رباع) و باز هم صحیح است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نباید به خاطر کسب رضایت بعضی از همسران ـ حلال خداوند را بر خود حرام کند... اما به نظر شما آیات قرآن فقط این دو مطلب را دارد؟ آیا اصلاً سفارشی به عدالت نکرده است؟! «اِن خفتم ان لا تعدلوا فواحده» برای چه کسی نازل شده است؟ قطعاً نبی گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر اساس اصل عصمت همیشه عدالت گستر و عدالت خواه بوده پس بر ساحت قدس او ظلم و تعدی بر زنان پذیرفتنی نیست. ایشان با توجه به قضیه حراست از زنان بی سرپرست میبایست برخی از ایشان را در حباله خود در آورد و از سوی دیگر طبق سنت زنانه، حسادت دردسرساز مانعی بر سر راه پیامبر شده بود که آیه نازل شد اما این عمل به دستور خداوند به شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مقام عصمت و عدالت ایشان کجا و رفتار غیر منطقی مردان چند همسر کجا؟ تفاوت ماهوی بین آیات قرآن که خطابش به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است با رفتار مسلمانان زیاده خواه است. اگر زنی با ادله محکمه پسند ثابت کند که همسر دوم منجر به اخلال در زندگی او شده موجب افسردگی و سرگردانی و بی هویتی او شده است آیا نباید مشکل او را حل کرد؟ آیا رها کردن چنین زنی به حال خود خلاف صریح قرآن نیست که امر به عدالت کرده است؟ آیا اگر زنی در هنگام صیغه عقد، شرط کرد که زن دیگری در خانه نباشد، نباید طبق قانون شریعت: «المؤمنون عند شروطهم» با او رفتار کرد؟ این چه قضاوت بدون پژوهشی است که به اسلام نسبت میدهید و آیا اینها تحریف ناشیانه در شریعت محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیست؟ کدام آمار و ارقام از کدام پژوهشگاه اعلام شده که ریشه تشدید اختلافات هزینه ساز در گرو دخالت حکومت است...


مهریه 
از آنجا که شما درباره فقه شیعه مطالعه کردهاید قطعاً باید از سایرین بیشتر بدانید که اصل مهر ثابت است اما نحوه بازپرداخت آن توافقی است. شما گفتهاید (این عندالمطالبه از چه زمانی در دفاتر ثبت نمایندگان قوه قضائیه چاپ شده است.) 
خوب سری به کتب فقهی بزنید مثل لمعه شهید که اولاً در ضمن عقد هرگونه شرط درباره مهر و کیفیت آن لازم الاجرا است. ثانیاً عندالمطالبه همان عبارت دِین بودن مهریه است. و هیچ اشکالی ندارد که مهر و صداق زن به ذمّه مرد باشد مثل همه دیونی که به عهده دارد. در تحریرالوسیله امام خمینی (ره) از فقهای برجسته قرن معاصر میخوانیم که مهر میتواند دِین باشد. [11] گرچه شما در بین کلمات متعارض و متناقض خود دچار یک سردرگمی شدهاید اما مسیر اسلام و شریعت شیعه کاملاً روشن است و قوانین اسلامی ایران بر اساس یافتههای قرآن و فرمایشات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است و تمام تلاش بر این است که بین حفظ و حراست از خانواده از یک سو و احقاق حق زنان از سوی دیگر راه کارهایی بدست آید که ضمن عمل به وظایف اجتماعی ـ اصول ثابت دین مورد تعرض قرار نگیرد و هر کجا این مهم به مخاطره افتاد لازم است که همه متدینین جلوی آن را بگیرند
قوانین بشری هر قدر هم خوب باشد به لحاظ مصالح مقطعی وضع میشود پس در هر عصری به لحاظ نیاز آن مقطع قوانینی محدود با زیربنای شیعه باید وضع نمود تا از حقوق همگان دفاع شد. نه مردسالاری، نه زن محوری هیچ کدام در اسلام اصیل نیست بلکه همه ما باید زیر پرچم عدالت به قرآن و احادیث عمل کنیم.


[1] .
بقره، 228
[2] .
روم، 21
[3] .
آیات قرآن در خصوص بحث زوج و رابطه این دو نشان از دائمی بودن میکند. پس با بررسی این آیات پی میبریم که رابطه زوج در نظام خلقت یک رابطه همیشگی برای بقاء نسل و... است
[4] .
برای توضیح آن باید گفت که واژه زوج در لغت به معنای همتایی و همپایی در یک جریان تکاملی است وقتی میگویند انسان از یک جفت است به منزله وجود یک شیء تکاملی و مکملی در کنار یک وجود شبیه به آن با شرائط متفاوت ولی سنخیت واحد. و این با موقتی بودن سازگار نیست بلکه حاکی از دوام است. احکام شریعت (تولد نسل، نفقه، اذن شوهر در مسائل زندگی و...) همگی حکایت از یک دوام دارد و هرگاه بحث مقطعی بودن یک ارتباط در بین باشد احکامی غیر از دوام دارد پس عبارت زوج، ازدواج در قرآن با توجه به احکام آن همگی حکایت از دائمی بودن است و هر جا اینها بوده واژه زوجیت هم مطرح نبوده است از جمع بین این دو پی میبریم که واژگان ازدواج،‌ نکاح در قرآن برای علقه دائمی است و استمتاع که با مقطعی بودن و موقت بودن نیز میسازد برای نکاح موقت است
[5] .
لمعه شهید ثانی، با تحقیق کلانتر، کتاب النکاح، مبحث متعه. ج 5، ص 250
[6] .
آخوند خراسانی، کفایه، مبحث مطلق و مقید (اصول فقه مرحوم مظفر، علم الاصول شهید صدر و...) 
[7] .
طه، 124
[8] .
صدوق، محمد بن علی بابویه، عیون الاخبار الرضا، ج 2، باب 33،‌جواب مسئله فی العلل
[9] .
دکتر خلیلی،‌شیوا، سرپرست سابق گروه علم و دین مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی، ص 11، جام جم، شماره 1820 به نقل از نشریه بین الملی اخبار علم و الهیات آمریکا
[10] .
مجموعه قوانین خانواده مصوب مجلس شورای اسلامی با توضیحات دکتر کاتوزیان
[11] .
تحریرالوسیله کتاب النکاح، از تألیفات امام خمینی (ره) . محمد غفرانی

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰


فهم صحیح ازدواج موقت نقدی بر مقاله ازدواج موقت منتشره در روزنامه حیات نو از مینا معتدی


سوگیری منفی و ناسازگار اندیشی نسبت به ازدواج موقت به این لحاظ است که ابعاد گوناگون آن نه تنها درست شناخته نشده بلکه شناسایی نیز نشده‏است. تحقیق در این باره جستاری فراگیر را الزام می‏نماید که به فراخور این مقاله به آن می‏پردازیم:


1
ـ شناخت ماهوی ازدواج موقت: افراد بسیاری و بویژه نسل نو تصورشان از ازدواج موقت، گزینش‏ها و رهایش‏های دلبخواهی و آزاد از هر مسوؤلیتی در این زمینه است. بنابراین طبیعی خواهد بود که آن را به عنوان یک پدیده ناهنجار اجتماعی محکوم نمایند. اینک در رهیافتی به شناخت اصولی از ازدواج موقت باید واکنشی داشته باشیم به این اصل که ازدواج بطور کلی صرفاً به معنای ارضاء غریزه جنسی نیست و این فقط شایسته حیات حیوانی است. انسان و جامعه انسانی غرائز خود را باید بر پایه مسؤولیت‏ها و شرائط ویژه تراز با حوزه انسانی خود به انجام رساند. بنابراین ازدواج موقت درست مانند ازدواج دائم مسؤولیت آفرین است، شرائط ویژه‏ای دارد و با راهکارهای محدودیت آور همراه است. درست است که در این نوع ازدواج بواسطه شرط زمانی که تعیین مقدار آن بر اختیار زوجین است متارکه آسانتر انجام می‏گیرد ولی به لحاظ شرائط گزینش یافته در آن اینگونه هم نیست که به راحتی کسی عهده‏دار آن شود و به همان راحتی از آن صرف نظر نماید. مثلاً یکی از شرائط عهده در آن اجراء صیغه عقد است و شرائط دیگر که در مدارک فقهی و رساله‏های توضیح المسائل تفصیل آن آمده است.


2
ـ جستار دیگری که در این زمینه لازم است انجام گیرد، تبیین هدفی است که دین بر جعل این نوع ازدواج منظور داشته است. برخی پندارشان این است که ازدواج موقت راهبردی است در راستای تأمین امیال غریزی یک سری انسانهای هوسران. این یک نگرش غیر مطالعاتی نسبت به فرایند این حکم دینی است. دین که کیان ساختاری آن بر پایه حکمت بنیانی گرویده در این مورد نیز حکمتی متناسب با فرایندهای اجتماعی ملحوظ داشته است. با توجه به اینکه ازدواج یکی از ضرورتهای اجتماعی است و با توجه به اینکه جریان متعارف آن، ازدواج دائم برخورداری از امکانات خاص خود را می‏طلبد و از طرفی بواسطه عوامل پیدا و پنهان، چندان، این امکانات در سطح یکسانی برای همگان وجود نداشته و لذا برخی دچار فقدان یا کمبود امکانات گردیده که در نهایت توان تشکیل زندگی زناشوئی بصورت ازدواج دائم را ندارند و از سویی نادیده گرفتن حق طبیعی آنان، نیاز به ازدواج جامعه را به آفتهای کلی دچار می‏سازد، در ره یافتی برای جمع بین برخوردار نبودن این گروه از حق طبیعی فطریشان در عین بی امکاناتی، دین با تشریع این نوع ازدواج هم از فعلیت یافتن آفتها و مفاسد بالقوه پیشگیری نموده و هم برای این گروه در دست یافتن به خواسته فطریشان راهکاری مناسب ارائه داده است. 
اینک می‏پردازیم به اشکالاتی که خانم مینا معتمدی بر این باره مطرح نموده‏اند: 
بر بخش نخست بر هر دو آیه از قرآنی (آیه 129 سوره نسا و آیه 4 از سوره احزاب) استناد شده و اینگونه برداشت گردیده که این دو آیه تک همسری را توصیه می‏نماید. 
پاسخ: آیه سوره احزاب مربوط به نفی دوگانگی در محبت به خدا و غیر خداست، علامه در المیزان آن را کنایه از امتناع جمع بین متنافین در اعتقادات دانسته است، (المیزان ج 16، ص 274) مجمع البیان هم از آن برای توحید استدلال نموده است و سپس آراء گوناگونی از مفسرین نقل می‏کند که هیچیک از آنها با برداشت مقاله موافقت ندارد. 
«
مجمع البیان ج 8،7 ص 526» آیه سوره نساء درباره تعدد زوجات است هم به لحاظ شأن نزول و هم به لحاظ ارتباط آن با آیه 3 از همین سوره که تصریح به موضوع تعدد زوجات دارد، علامه در این زمینه می‏فرماید: »این آیه بیان حکم عدالت بین زنانی است که در آیه »و ان خفتم ان لا تعدلوا فواحده« تشریع شده است، المیزان، ج 5، ص 101. 
بنابراین هیچیک از این دو آیه ارتباطی به ازدواج موقت ندارد.


در بخش دیگر به بازتابهای ازدواج موقت پرداخته شده است: 
1
ـ ازدواج موقت مردان مجرد به روی‏گردانی آنان از تشکیل زندگی طبیعی می‏انجامد. 
پاسخ: ازدواج موقت برای مردان مجرد بر اساس مبانی شرعی و تحقق شرائط، بلا مانع است ولی اگر انجام این امر در گستره‏ای تحقق یابد که به روی گردانی افراد از ازدواج دائم بیانجامد تا آنجا که به یک معضل اجتماعی تبدیل گردد. 
بر عهده حکومت اسلامی است که با آن مقابله نماید، اینگونه برنامه‏ها به عنوان حکم ثانوی در شرع ملحوظ شده است یکی از آن عناوین که متناسب این بحث است اصل نفی ضرر است یعنی هر گونه زیانی متوجه جامعه اسلامی باشد باید از آن جلوگیری کرد حتی زیانهایی که ناشی از احکام اولی است لذا در اصطلاح فقهی به اصل حاکم از آن نام برده می‏شود. فقها در این باره بحث مستقلی دارند و امام »قدس« نیز در کتاب الرسائل آن را عنوان کرده‏اند و بلکه آن را از احکام حکومتی دانسته‏اند. الرسائل، ص 6 و ص 49. 
2
ـ سایر اشکالات به لحاظ اینکه درباره مردان متأهل است به یک پاسخ کلی بسنده می‏شود: 
این موضوع در نصوص دینی مطرح گردیده و بیان شده است که این امر اختصاص به دو گروه دارد، به مردان مجرد و به متأهلانی که دسترسی به همسر خویش ندارند در این خصوص بد نیست به روایاتی پرداخته شود. 
علی بن یقطین می‏گوید از امام هفتم علیه السلام درباره متعه پرسیدم؟ امام علیه السلام فرمود: تو را چه به متعه، خداوند تو را از آن بی‏نیاز ساخته است. 
فتح بن یزید می‏گوید: از امام هفتم علیه السلام درباره متعه سؤال نمودم؟ امام علیه السلام فرمود: متعه برای کسانی تجویز شده است که نتوانسته‏اند ازدواج کنند و باید از این طریق عفت خویش را حفظ نمایند و اگر ازدواج نمودند در صورتی بر آنان مباح است که دسترسی به همسرشان نداشته باشند.(1) 
درباره متأهلان متعارف هم نهی، کراهتی شده است و علتش را هم فساد بین زنها بر شمرده‏اند. محمد بن الحسن شمون می‏گوید: امام هفتم علیه السلام به بعضی از دوستانشان پیام فرستادند که به متعه رو نیاورید بلکه بر شماست که سنت را بپا دارید نه اینکه با متعه همسرانتان را نادیده بگیرید و در نتیجه آنها هم کفر بورزند و سرکشی نمایند، و ما را نفرین کنند.(2) 
اما اینکه افراد اندکی بی‏هیچ مشکلی بخواهند اقدام به این امر نمایند، عملکرد اینگونه افراد ارتباطی به حسن ازدواج موقت در مواردی که شرع بیان داشته است ندارد، چرا که وجود افراد هوسباز که بخواهند از این امر سوء استفاده کنند دلیل بر عدم حسن آن نمی‏شود و معلوم است که منکر استحاله اجتماع نقیضین دلیل بر عدم استحاله نمی‏باشد. 
------------------------------------------------------------------------ 
پینوشتها: 
1)
وسائل الشیعه، ج 14، ص 449. 
2)
وسائل الشیعه، ج 14، ص 450. 

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

سؤال 1: با چه زنهایی ازدواج کردن حرام است لطفاً توضیح دهید؟ 

جواب: ازدواج با محارم حرام است مثل مادر و خواهر و مادرزن و مادربزرگ و خاله و عمه و برادرزاده و خواهرزاده و خواهر رضاعی و ... و همچنین ازدواج با زنهایی که طی سبب خاصی حرام مؤبد می شوند. (توضیح المسائل 12 مرجع، ج2، م2384 و 2388 و م2400) 

سؤال 2: آیا انسان می تواند با خواهر زن خود ازدواج نماید؟ 
جواب: جمع بین دو خواهر در ازدواج صحیح نیست و حرام است. (استفتائات امام (ره)، ج3، ص124، س120) 

سؤال 3: بعد از طلاق و جدایی از زن اول که در عقد دائم بوده, پس از چه مدتی می توان با خواهر او ازدواج نمود؟ 
جواب: اگر طلاق بائن است بعد از طلاق, و اگر رجعی است بعد از گذشت ایّام عدّه می توان با او ازدواج کرد. (استفتائات امام (ره)، ج3، ص124، س119) 

سؤال 4: آیا دو دختر که به هم چسبیده هستند و بالغ شده اند, می توانند ازدواج کنند؟
جواب: مجرد اتصال آن دو مانع از ازدواج نیست و با مراعات وظائف و شرایط شرعیه می توانند ازدواج کنند. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص125، س122) 

سؤال 5: خانمی که در عده طلاق بوده با عدم علم به حرمت مؤبّد به عقد دیگری درآمده است لطفاً حکم الهی را در این باره بیان فرمایید؟ 
جواب: عقد ازدواج در حال عدّه غیر سبب حرمت ابدی است. بلی در صورتی که زن و مرد جاهل باشند به اینکه زن در عدّه است و یا جاهل باشند به اینکه عقد در حال عدّه جایز نیست و دخول هم محقق نشده باشد حرمت ابدی پیدا نمی شود و فقط عقد باطل است و بعد از گذشت عدّه می توانند با هم ازدواج کنند. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص126، س125) 

سؤال 6: ازدواج با فرد شرابخوار آیا حرام است؟ 
جواب: خیر کراهت شدیده دارد و مذموم است. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص126، س126) 

سؤال 7: عقد دائم اهل کتاب (مسلمان و مسیحی) یا غیر اهل کتاب مثل کمونیست در صورتی که هر دو نفر در دین خود باقی بمانند صحیح است یا خیر؟ 
جواب: ازدواج دائم مسلمان با غیر مسلمان ولو اینکه کتابی باشد باطل است, بلی ازدواج موقّت مرد مسلمان با زن کتابی جایز می باشد ولی ازدواج با غیر اهل کتاب ولو اینکه موقّت باشد باطل است. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص127) 

سؤال 8: خانمی هستم که با مرد به ظاهر مسلمانی ازدواج کرده ام ولی پس از مدّتی نماز را ترک کرده و به ضروریات دین اهانت نموده و اظهار کرده که اسلام را قبول ندارد لطفاً بفرمایید که تکلیف من چیست؟ آیا او مرتد است؟ 
جواب: اگر خدا یا رسول خدا یا یکی از ضروریات دین را جدّاً انکار می کند مرتدّ است, و شما باید از او جدا شوید و با او نامحرم هستید, و نیازی به طلاق هم نیست. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص129، س135) 

سؤال 9: اگر مردی با زن بیوه ای ـ نعوذ بالله ـ زنا کند, پس از آن پشیمان شده و توبه کند, آیا می تواند با دخترآن زن ازدواج کند؟ اگر ازدواج کرده تکلیف چیست؟ 
جواب: دختر کسی را که با او زنا کرده نمی تواند بگیرد و اگر گرفته باید از هم جدا شوند, و بر یکدیگر حرام ابدی هستند. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص298، س16) 

سؤال 10: مردی در زمان طاغوت با زن شوهرداری زنا کرده, دادگاه آن زمان زن زناکار را مجبور به طلاق از شوهرش می کند, مرد زناکار مدتی با آن زن زنا می کند و بعداً او را به عقد خود در می آورد اکنون بچه دار هم شده اند, حکم این ازدواج و بچه آنان چیست؟ 
جواب: زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدی آن زن بر زانی می شود, و بعد از طلاق شوهر, ازدواج آنها با هم باطل است و در صورت اعتقاد به صحّت عقد, بچه ها حکم ولد حلال را دارند. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص299، س17) 

سؤال 11: اگر کسی در اثر جهل به حکم شرعی با خواهر کسی که با او لواط نموده ازدواج نماید, و بعد از گذشت چندین سال با چند فرزند اکنون متوجه حرمت ازدواج شده باشد, با در نظر گرفتن حیثیت فرد اکنون تکلیف شرعی چیست؟ 
جواب: اگر دخول محقق شده به لواط دهنده, عقد ازدواج باطل است, و باید از هم جدا شوند, و با فرض جهل بچه ها حکم حلال زاده دارند. (ر.ک استفتائات امام (ره)، ج3، ص302، س25) 

سؤال 12: مردی که زن خود را سه بار طلاق داده است می تواند دوباره با او ازدواج کند؟ 
جواب: زنی را که سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام می شود, ولی اگر با شرایطی که در کتاب طلاق گفته شده با مرد دیگری ازدواج کند, شوهر اول می تواند پس از طلاق دوباره او را برای خود عقد نماید. (ر.ک توضیح المسائل 12 مرجع، ج2، م2527) 

سؤال 13: چرا خواهر و برادر رضاعی حرام است با یکدیگر ازدواج کنند؟ 
جواب: این دو, برادر و خواهر رضاعی (شیری) یکدیگر می شوند و احکام محرمیت بر آنها مترتب است و با وجود اینکه محرم هستند ازدواج آنها مشمول مسئله حرمت ازدواج با محارم می گردد. (ر.ک تحریر الوسیله، ج2، ص268 کتاب النکاح مسئله 7) 

سؤال 14: فرق ازدواج شرعی موقت و زنا در چیست لطفاً توضیح دهید؟ 
جواب: ازدواج موقت با زنا تفاوت های فراوانی دارد, که بعضی از آنها عبارتند از: 
1
ـ ازدواج موقت یک ازدواج شرعی و قانونی و دارای آثار حقوقی خاصی است. 
2
ـ در ازدواج موقت مهریه و مدت ارتباط و حدود ارتباط روشن است. 
3
ـ اگر فرزندی از ازدواج موقت به وجود آید قانونی است و از پدر و مادر ارث می برد و پدر و مادر از او ارث می برند. 
4
ـ مخارج طفل بر عهده پدر است و مادر در صورت تمایل می تواند حضانت او را به عهده بگیرد. 
5
ـ در ازدواج موقت در صورتی که نزدیکی انجام گیرد پس از پایان مدت و یا بخشش بقیه مدت, زن تا دو مرتبه پاک شدن از عادت ماهانه و یا 45 روز (در موردی که سن او کمتر از سن یائسگی باشد و عادت ماهانه نبیند) باید عده نگهدارد و از همسری با دیگری اجتناب نماید گرفتن عده علاوه بر علل و مصالحی که دارد موجب بهداشت روانی و جسمی برای زن می گردد. 
6
ـ فرزندی که از زنا به دنیا بیاید فرزند قانونی شخص محسوب نمی گردد و از پدر و مادر ارث نمی برد. 
7
ـ از آنجا که حالات روانی پدر و مادر در سلامت جسمی و روانی کودک نقش دارد اکثر فرزندانی که از زنا به وجود می آیند از سلامت جسمی و روانی صحیحی برخوردار نیستند و سرانجام موجب مشکلاتی برای جامعه می گردند و شاید یکی از حکمت هایی که موجب شده است تا در شرع مقدس اسلام از دادن پستهای مهم (امام جماعت ـ مرجعیت برای تقلید ـ رهبری جامعه ـ شهادت در نزد قاضی ـ قضاوت و ...) به ولدالزنا جلوگیری شود همین جهت باشد. 
8
ـ در جوامع مختلف نگهداری از فرزند غیر قانونی نوعی ننگ و زشت شمرده می شود و در نتیجه این گونه فرزندان یا به وسیله سقط جنین یا پس از تولد کشته می شوند و یا از تربیت صحیح در آغوش پدر و مادر محروم می گردند و با سپرده شدن به مراکز نگهداری اطفال مشکلات عاطفی و روانی خاصی را به دنبال دارند مشکلات جسمی و روانی سقط جنین برای مادر بر کسی پوشیده نیست. 
9
ـ در شرع مقدس اسلام به ازدواج دائم و موقت تشویق گردیده و برای آن ثواب فراوان قائل شده اند در حالی که زنا حرام شمرده شده و مرتکب آن اگر محصن نباشد به یکصد ضربه شلاق و اگر محصن باشد (مرد و زن متأهل با شرایط خاص) به رجم یعنی سنگسار محکوم می گردد. برای توضیحات بیشتر می توانید به جلد 21 کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر مراجعه فرمایید. (ر.ک تحریر الوسیله، ج2 القول فی النکاح المنقطع، ص288) 

سؤال 15: آیا زنان متأهل هم می توانند ازدواج موقت کنند؟ 
جواب: زن متأهل نمی تواند با دیگری ازدواج نماید چه دائم و چه موقت و اگر زن شوهردار با دیگری ارتباط جنسی داشته باشد علاوه بر آنکه حد شرعی زنای محصنه رجم (سنگسار کردن) است بر آن مرد حرام ابدی می شود یعنی اگر شوهر هم آن زن را طلاق دهد نمی تواند با مرد مذکور ازدواج نماید. (ر.ک تحریر الوسیله، ج2، ص283، م8)



 

  • amirali alavi