ازدواج

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳ بهمن ۹۳، ۱۶:۵۷ - محمد
    khob bod

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صیغه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

فرق ازدواج موقت با زنا فرق ازدواج موقت با زنا امام علی (ع) : اگر عمر  ازدواج موقت را حرام نکرده بود ، جز بدبخت ترین انسانها کسی دست به زنا نمی زد پیامبر اعظم (ص) می فرمایند : ای جوان ازدواج کن و زنا مکن ، زیرا زنا ایمان را از قلب تو بیرون می برد . آیا فرق ازدواج موقت با زنا ، فقط خواندن صیغه عقد است ؟ خیر ، بعضی از فرق های ازدواج موقت با زنا:

  • ۰
  • ۰

روشی آسان برای ازدواج موقتبه گزارش فردا، موضوع ازدواج موقت چندی است که در جامعه بالا گرفته است و پس از اینکه مسئولین دولتی در سالهای اخیر بارها از این موضوع حمایت و بر ترویج آن تأکید می کردند ، اینبار نهاد های رسمی کشور نظیر نیروی انتظامی و مجلس نیز حمایت رسمی خود را از ازدواج موقت اعلام کردند.


با در نظر گرفتن حمایت غالب نمایندگان مجلس از ترویج ازدواج موقت باید دید که چراغ سبز مجلس را کدام نهاد اجرایی در حوزه جامعه

  • ۰
  • ۰

آیا دوستی برای دوستی هست؟راهنمای برقراری ارتباط سالم با دیگران و دوست یابی :


۱- راز دوستی در تفاوت قائل شدن میان دوستان است . صداقت را به چاپلوسی و صمیمیت را به لبخندهای تصنعی ترجیح بده.

۲راز دوستی آن است که برای یافتن دوستان صمیمی باید اول خودت یک دوست باشی.

۳راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است نسبت به دیگران آزاده رفتار کن

 
۴- راز دوستی در قسمت کردن شادی ها با دیگران است.

 
۵- راز دوستی در این است که

  • ۰
  • ۰

کی از خوانندگان وبلاگ از محضر ما! سوال زیر را معروض داشته !!

فردی با نظر آیه الله صانعی باقی بر امام است

1.      آیا می شه دختری که از راه حرام بکارتش از بین رفته رو بدون اجازه پدر صیغه کرد؟

2.      باید نظر امام رو بگیره یا آقای صانعی؟

لطفا روی صفحه جوابشو بزارید

امری دیگه ندارید؟ خب یه ایمیلی چیزی بدید شاید من کراهت داشتم جواب این سوالو اینجا علنی بدم! لااقل بفرستم به ایمیلتون.

پاسخ 2: اولی

پاسخ 1: بنا به نظر ایشان در مساله 2377 رساله فارسی و نیز مشهور دیگر فقهاء، کسی که بکارتش از بین برود (چه با شوهر چه با حرام) نیازی به اذن پدر در این مورد ندارد.

و اما نظر چند مرجع دیگر در مورد معنای بکارت:

آیة الله سیستانی: اگر بکارت با حرام از بین برود باز هم باکره است و اذن نیاز دارد. (م70ج3منهاج)

آیة الله میرزا جواد تبریزى: مقصود از باکره زنى است که با او نزدیکى نشده است، و زنى که با او نزدیکى شده ـ حتى اگر نزدیکى از روى شبهه یا زنا بوده ـ باکره حساب نمى شود، و در صورت نزدیکى چه پرده بکارت عود کند یا نکند، باقى باشد یا باقى نباشد، زن ثیّب حساب مى شود. والله العالم.

آقای لطف الله صافى گلپایگانى: بعید نیست منظور، عدم زوال بکارت باشد. والله العالم.

آقای عبدالکریم موسوى اردبیلى: اگرچه در مواردى ممکن است باکره تمام موضوع حکم شرعى نباشد ولى منظور از باکره آن است که مدخول بها نباشد.

آقای ناصر مکارم شیرازى: بکارت در رسائل مختلف مفاهیم مختلفى دارد در آن جا که اجازه پدر لازم است منظور از باکره کسى است که ازدواج نکرده باشد ولى بکارت در عرف عام که به صورت شرط ضمنى بر دختران شرط است آن است که پرده مخصوص محفوظ باشد و نبودن آن عیب است یا به تعبیر دیگر مخالف شرط ضمنى محسوب مى شود.

آقای حسین نورى همدانى:منظور از باکره بودن این است که ازدواج نکرده باشد.

_________________
لذا بنا به نظر مراجع فوق و مشهور فقهاء، بجز آیة الله سیستانی، دخول (ولو به حرام) باعث ازاله بکارت شرعی میشود. البته نظر آقای مکارم که افتنان خودش رو داره!! نظر آقای صافی هم مبهمه چون ممکنه دخول باشد اما پرده بکارت از بین نرود لذا منظور ایشان دقیقا مشخص نیست هر چند ظاهر حرفش وجود یا عدم وجود پرده است.

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

رشیده بودن !

رشیده بودن » شرط مهم عدم نیاز به اذن پدر است. در تعریف این لغت بطور ساده گفته اند که: یعنی خوب و بد و مصالح و مفاسد خود را بشناسد.

تعریف بهترش شبیه اینه: دختری که آنقدر آگاه و در فهم از مسائل عرفی و مصالح و مفاسد اجتماعی و فردی خود خبره باشد که از نظر عرف، احتمال فریب خوردن و رفتار ناشی از حماقت و تضییع حقش و... در حد صفر باشد.

یکی از کامنترهای گرامی سوالی پرسیده و چون این سوال مورد ابتلای بسیاری از آقایان است، اینجا با پاسخش مطرح میشود:

صورت سوال
سلام، اگه دختری ادعا کنه رشیده است مخصوصا برای متعه نتی باشه که نشه تحقیق آن چنانی کرد، آیا حرفش قابل قبوله؟ آیا یقین ملاک میتونه یا اطمینان یا گمان حتی؟ آیا می شه سن تعیین کنیم که مثلا از 15 تا 20 رشیده نیست از اون به بالا ممکنه باشه؟
پاسخ
صرف ادعای رشیده بودن را فقها کافی نمی‌دانند و باید یقین یا اطمینان (گمان خیلی نزدیک به یقین که عقلا آن را در حکم یقین می‌گیرند) حاصل شود وگرنه اصل بر عدم رشد است. همینطور استقلال دختر.
ضمنا این امور، سن بردار نیست ؛
گاهی دختری با سن 13 سال، یک دنیا رو درس میده و می تونه همه ی پسرها رو سر کار بذاره و مطلقاً فریب کسی رو نخوره.

گاهی یک دختر 40 ساله اینقدر شوته که با یه دوستت دارم گول میخوره.

تشخیص مصداق هم به عهده مکلف است.

سوال دیگه ای که بعضیا میپرسند راجع به اینه که این تشخیص وظیفه ی کیه؟ پاسخ:

تشخیصش به عهدهء هر کسی هست که این مسأله به او مربوط میشه (چه دختر و چه پسری که می خواد متعه اش کنه)

و هرکسی هم طبق تشخیص خودش باید رفتار کنه و نه تشخیص دیگری
و باید طبق ملاک عرفی، این مصداق رو تعیین کنه که فلانی رشیده هست یا نه
و اگه مطمئن شد که هست، آثار رشیده رو بار کنه و اگه مطمئن نشد نکنه...

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

تحریف ناشیانه شریعت

 

ازدواج یا رابطه زناشویی ابعاد مختلفی دارد که بقاء نسل و رابطه جنسی یا ارضاء خواستههای نفسی یک بعد نه تمام آن است. منشاء کشش و جاذبه دو جانبه از سوی مردان و زنان را پارهای اندیشهوران و مکتبهای غربی در غریزه جنسی محض، حس استخدام و استثمار و یا اجاره خدمات جنسی و جنگ و تنازع بقا جست و جو میکنند. صاحبان این دیدگاه از پیریزی نظام ارتباطی ژرف و استوار و دوستانهای که مردان و زنان در زندگی خانوادگی و اجتماعی بدان نیازمندند عاجزند. افزون بر این پارهای از آنها از توجیه راز و حکمت تمایل زنان به مردان نیز درماندهاند. شکست ساختار اجتماعی زوج (خانواده) در غرب که به خاطر تلقی آنان از ازدواج است و نظریه پردازان آنان نیز به جای درمان دردهای جامعه، تلاش میکنند دهکده جهانی درست کرده تا همگی از این هزیمت عظمی بیبهره نباشند با این مقدمه سری به تحریفات صریح و بیپروای آقای حمید رضا شیر محمدی که در سایت گویا نیوز آمده و تمامی آن را به شریعت نسبت میدهد میزنیم. سعی ما بیان متون دینی است قضاوت نهایی را به شما خوانندگان و جویندگان حقیقت وا میگذاریم.


ایشان میگوید: از نظر اسلام شیعی (تا آن حد که خود من از طریق قرآن و یا مطالعه نویسندگان و علماء شیعی با آن آشنا شدهام) محور اصلی رابطه جنسی بین زن و مرد قرارداد اجاره خدمات جنسی است که طی آن زن با دریافت مبلغی (تحت عنوان صداق یا مهریه) متعهد به ارائه خدمات جنسی به مرد میشود. باید به عرض ایشان رساند که محور اصلی رابطه جنسی هیچ ربطی به مسئله ازدواج در اسلام ندارد.

محور اصلی شیعه رابطه جنسی همان تجاذب و تمایل مردان و زنان به یکدیگر است که میتواند صرف یک ارتباط بدون قالب باشد اما اگر در قالب دین بخواهیم این رابطه را تعریف کنیم با چارچوب شریعت پیش میرویم که با خواستن مرد شروع میشود و با قبول خانم پایان میپذیرد. که البته این ارتباط دارای مراحل خاصی است که هر کدام از آن دارای حکمی مستقل است. اگر خدمات جنسی تنها معیار برای یک رابطه بود، دیگر برای صرف عقد خواندن، مرد نمیبایست نصف مهریه را پرداخت کند و معلوم است که با خواندن صیغه عقد اگر به هر دلیلی مرد همسرش را طلاق دهد نصف مهریه را بدهکار است.

اگر حتی از اجراء صیغه فقط ساعاتی گذشته باشد و هیچ گونه ارتباط که دلالت بر خدمات جنسی باشد در بین نباشد، باز هم مرد ملزم به پرداخت نصف مهریه است. این خود نشان از عمیق بودن نظر اسلام است که دیگران از درک آن واقعاً عاجزند. قرآن آیه 19 سوره نساء بحث ارتباط در ازدواج را مطرح کرده میفرماید: «و عاشروهن بالمعروف» معاشرت به دلیل ساختار واژگانی (باب مفاعله) از مفاهیم اجتماعی و دو سویه است که هرگاه قید و پسوندی بدان افزوده نشود، گزینههای چندی در آن جای میگیرد و یا آیه کریمه «لهن مثل الذی علیهن بالمعروف»[1] در باب آداب معاشرت متقابل زن و مرد است. آیا باز هم این ازدواج صرفاً یک رابطه و قرارداد یک جانبه است؟ (در حالی که در اسلام حداقل همخوابی که به مرد دستور داده چهار ماه است که یک واجب شرعی است) البته ما نمیدانیم کدام آیه قرآن و یا کلام کدام عالم شیعی مدنظر ایشان است که بخوانیم و بیشتر بدانیم.

گرچه ما بسیاری از آیات قرآن را بررسی کرده و پی بردیم خداوند در نهایت میفرماید: «و جعل بینکم موده و رحمه»[2] ایشان معتقدند در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان عقد دائم وجود نداشته است و من واقعاً نمیدانم این مفهوم از کجا وارد اسلام شده که از نظر اسلام تمام عقدها موقت محسوب میشود. از آنجا که شما بیشتر با قرآن سروکار دارید تعجب میکنم که چگونه نتوانستید فرق ازدواج دائم را از متعه در قرآن پی ببرید؟ آیات ازدواج با الفاظ «فانکحوا من انفسکم ازواجاً»؛ «النساء حرث لکم» ـ «جعل منها زوجها لیسکن الیها» ـ «فلمّا تغشاها حملت حملاً» ـ «جعل منه الزوجین الذکر والانثی» ـ «لکم نصف ما ترک ازواجکم» ... «و لهن الرُبُع»[3] که همگی به گونهای بر دائمی بودن اصل ازدواج دلالت میکند.[4] بحث نکاح در بسیاری از آیات قرآن همراه با بقاء نسل و تکمیل زوج است که هیچکدام از اینها در عقد موقت جایی ندارد. و اما آیه 24 از سوره نساء به اجماع علما و مفسرین آیه عقد موقت یا متعه است و مراد از عبارت «استمتاع» در قرآن طبق عرف مردم، ازدواج موقت میباشد. و لفظ قرآن هم طبق همان عرف نازل شده است. پس چارهای نیست که لفظ را بر همان معنای متداول حمل کنیم مثل همه الفاظ دیگر قرآن در باب بیع ـ ربا، غنیمت و... 
دوم: در آیه آمده است: «... فآتوهنّ اجورهنّ، این تصریح به اجر کاملاً ناظر به متعه است چون درباره نکاح دائم الفاظی چون صداق (مهر) بکار برده میشود سوم: اینکه سیاق آیه 24 سوره نساء کاملاً دلالت بر اختصاص به متعه دارد چون پس از بیان پارهای از احکام به یکباره نوع دیگری از ازدواج را طرح میکند که کاملاً احکامی خاص دارد. مضافاً مفسرینی چون محمد بن جریر طبری، جلال الدین سیوطی، امین الاسلام طبرسی و... این آیه را حمل بر متعه کردهاند که نشان از نوع دیگری از ازدواج است. [5
سؤال ما از شما این است که مراد شما از ازدواج دائم چیست؟ 
اگر مراد شما از ازدواج دائم در فقه اسلامی همان مرتکز در مسیحیت است، چنین چیزی باطل است و قیاسی مع الفارق. زیرا ازدواج دائم در شریعت اسلامی تفاوت جوهری با ازدواج دائم در اصطلاح مسیحیت دارد. اگر ازدواج دائم در کلام ایشان در قبال ازدواج موقت است، طبیعتاً چنین مفهومی در فرهنگ مسیحیت وجود ندارد. بنابراین با توجه به فرق بین ازدواج دائم و موقت در شریعت اسلامی و تفاوت دائم در شریعت اسلامی با دائم در فرهنگ مسیحیت (که ایشان ادعا کردهاند) معتقدیم آنچه در شریعت اسلامی به عنوان ازدواج دائم مطرح است غیر از آن چیزی است که در مسیحیت آمده است و خطای آقای شیر محمدی از اینجا ناشی شده که بین دائم در اسلام با دائم در مسیحیت را یکی قلمداد کرده است .
دوم اینکه با توجه به معنا و مفهوم و شرائط ازدواج دائم و موقت در شریعت اسلامی در مییابیم که هر چند ازدواج دائم فی نفسه و به سبب عروضی یا قواطعی مثل طلاق محدود به زمان شود اما این بدان معنا نیست که این دو عنوان یکیاند. چون ازدواج موقت از اول محدود است و دارای شرائطی خاص، و ازدواج محدود با طلاق یا فوت همسر نیز دارای شرائط و احکامی خاص. و هر چه محدود شد به معنای یکی بودن نیست. و اگر قاطعی در بین نباشد این ازدواج دائم است به گونهای که در روایات ما آمده است که این زوج میتوانند در عالم بقاء، با هم زندگی خود را ادامه دهند. که خود شاهدی است بر جریان تفاوت بین دائم و موقت. از طرف دیگر طبق اصول و قواعد زبانشناسی هر جا لفظی بدون قید آمد، فرد اعلی اراده شده است از میان دو نوع ازدواج، نوعی که متلزم بقاء نسل است نوع دائم آن میباشد پس به حکم عقل و قرینه حکمت در جایی که متکلم توان آوردن قید را دارد و از آن امتناع میکند مرادش فرد قویتر است که همان ازدواج دائم است.[6

مفاهیم شرعی ـ دانش بشری 
ایشان ضمن انتقاد از حرکت برخی روشنفکران اسلامی در علمی جلوه دادن احکام دینی مدعی شدهاند: به نظر میرسد هیچ لزومی برای التقاط و آمیختگی مفاهیم حلال و حرام (شرعی) و سالم و ناسالم (علمی) وجود نداشته باشد در واقع هیچ لزومی ندارد فکر کنیم بین این دو تعارضی وجود دارد. در مجموع کوشش من بر این بود که نشان دهم هر تلاشی برای توجیه و توضیح مفاهیم مذهبی بر پایه دانش در حال تحول بشری و علوم تجربی امری غیر لازم است. با اذعان به استقلال دو مشرب و منبع زمینی و فرا زمینی و با ابراز خرسندی از تعبد جنابعالی درباره فرامین الهی ـ بالاخره این سؤال در ذهنهای کنجکاو به دنبال پاسخی مستدل است که آیا هرگونه رابطه بین بایدها و نبایدهای دینی با دریافتهای علمی به طور عموم مردود است؟ آیا هرگونه هماهنگی و نسبت را بین عالم تکوین و عالم تشریع غیر ضروری و مردود میدانید؟ پس فلسفه احکامی که قرآن به آن اشاره میکند را چگونه توجیه میکنید؟ آیه شریفه «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا»[7] ناظر بر چیست؟ قرآن تصریح دارد که گرفتن روزه مساوی با سلامت است. آیا دریافتهای بشر درباره آثار و فوائد روزه گرفتن واقعاً بی معنا است؟ گرچه ما معتقدیم آنچه در دین دارای اهمیت است، بندگی کردن است، گرچه علوم ظاهری مؤید باشند یا مخالف ولی به راستی فلسفه احکام در بیان کسانی که قرآن در وصفشان میفرماید: «والراسخون فی العلم» چه جایگاهی در کلام شما دارد با اینکه میدانید شریعت و فقه شیعه بدون اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ هیچ معنا و مفهومی ندارد.[8] آیا به نظر شما با قطع نظر از حکم الهی، خوردن حیوان نجاست خوار یا مردار خوار و یا حیوانات درنده در متابولیسم بدن هیچ تأثیری ندارد؟ آیا خوردن مسکرات (با قطع نظر از حکم خداوند) بر روند فکری و قوای مغزی هیچ تأثیری ندارد؟ آیا خون خواری منجر به رشد آدم شیاد نمی شود؟ آیا ادراری که مثال میزنید سالم است، تا به حال پزشکی یا آدم عاقلی توصیه به خوردن آن کرده است؟ ناگفته نماند شما هم بی میل نیستید بین دین و علم رابطه برقرار کنید آنجا که میگوئید: (جالب این است که مجمع تشخیص مصلحت توضیح نمیدهد که ملاک تغییر، کدامیک از تحقیقات و بررسیها و پژوهشهای امروزی دانش بشری در مورد مضرات آن قول مشهور فقهای امامیه است (برعکس، بعضی از فرضیات، بروز بعضی اختلالات مانند اسکیزوفرنیا یا اختلال هویت جنسی را به حضور مادری غالب و نبود پدری خون گرم برای همانند سازی شخصیتی کودک پسر با او نسبت میدهند.) 
دیدگاه صواب نه طریقه روشنفکری برخی و نه روش شما را بلکه راه سومی معرفی میکند که مناسب است قدری از آن بیان کنم حقیقت علمی و دینی سازگار و هماهنگ هستند. در حقیقت آن دو جنبههای متفاوتی از یک حقیقت و یک واقعیت با لایهها و سطوح متفاوت هستند. این دیدگاه در تقابل و تضاد با هر نوع تقلیل گرایی یا تجزیه طلبی که منجر به برداشت از شیعه واقعیت تنها در یک سطح خاص و نادیده گرفتن سایر سطوح آن میباشد. از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است: «علم و دین دوقلو هستند. اگر از هم جدا شوند هر دو آتش میگیرند.»[9] به نظر میرسد که جفائی که در اینجا به علم و دین توأمان شده، همان جفائی است که به جدایی دین از سیاست کردند. دین و شریعت دو منبع و مشرب آسمانی و زمینی برای کشف یک پیام است. شریعت آینه تکوین است و نمیتوان با علم بدون دین و دین بدون علم (ره) به جایی برد. آیا در تفسیر سخن شما قطع دست دزد، اعدام مرتد، قصاص جانی، تعزیر گرانفروش و حبس و مجازات اخلالگر در تعارض با سلامت جسمی نیست؟ طبق قاعده اولویت شما، کدامیک از اجراء دین و سلامت جسمی در تعارض و تضاد شکست میخورد؟ و آیا بهتر نیست طبق دیدگاه سوم رأی داد که هر دوی آنها در مسیر سلامت است. شما از یک طرف میگویید: فرامین الهی را بدون یافتههای بشری باید پذیرفت از سوی دیگر بین اجراء فرامین و سلامت، آنچه مقدم میکنید سلامت است حال اگر در مسئلهای علم بشر به اینجا رسید که سلامت فرد در گرو اجراء فرامین الهی است مثل قضیهای که شما نقل کردید (اسکیزوفرینا) طبق یک سؤال فلسفی آیا پذیرفتن سلامت جسمی لزوماً به معنای تعارض با فرامین الهی است؟ و آیا بینیازی برای آمیختگی مفاهیم شرعی و سلامت علمی یک اصل مسلم شرعی است یا یک سلیقه فردی؟ اگر از نوع اول است در قرآن و جاهای دیگر به آمیختگی این دو کاملاً اشاره شده: «یسئلونک عن المحیض قل هو اذی... صوموا تصحوا ـ و لکم فی القصاص حیاه» و اگر یک مسئله اسلام سلیقهای است این اعتراض به شما هم وارد است که چرا اسلام را به طور کلی و کامل مطرح نمیکنید و آن آمیختگی این دو است و تفکیکی بین این دو نیست و چرا شما آن را جدا میکنید؟! چون تالی فاسد بیان شما جایی است که علم بشری قائل به ترک تکلیف است و حکم شما نیز مؤید آن (جلوگیری از قطع دست دزد) ولی تکلیف الهی اجرا آن است گر چه با سلامت در تعارض باشد؟ 

تعامل یا تعارض بین قوانین فعلی و مفاهیم اسلام شیعی 
ایشان مدعی است قوانین و نحوه اجرای آن در تعارض کامل با فقه شیعی و نص صریح قرآن است
طلاق: حق طلاق که بر پایه مفهوم ابتدائی عقد، در اختیار مرد است بتدریج از مرد گرفته شده... شما میدانید که طلاق یا همان ازاله قید نکاح بغیر عوض، در نظر شیعه ابتدائاً به عهده مرد است اما مرد میتواند در موقع اجرای صیغه نکاح، زن خود را وکیل کند تا خود را مطلقه کند. بحث دیگر درباره طلاق عنصر تأثیر گذار عسر و حرج است.[10] در جایی که زن بتواند با ادله محکمه پسند ثابت کند زندگی او با یک مرد (دارای ویژگیهای خاص مثل اعتیاد، عینیت طولانی، آزارها طاقت فرسا و...) غیر قابل تحمل است، قاضی میتواند او را طلاق دهد. آیا یافتن راه حل مناسب شرعی برای حفظ جان انسانها، به منزله خروج زندان شریعت است؟ وانگهی این گونه دخالتها است که میگوئید «این امر بسترساز حضور تعارضات و اختلافات و سوء تفاهمات و سوء ظنهای دراز مدتی است که قطعاً امکان تداوم روابط عاطفی ـ جنسی سالم در جامعه را با موانع خطیر مواجه خواهد کرد.) 

حق داشتن همسر دوم 
بدین ترتیب نص صریح قرآن مجید بر این دلالت دارد که عدم رضایت همسر دلیل کافی برای حرام کردن چیزی که خداوند حلال کرده است نمیباشد کاملاً صحیح است که قرآن تصریح به چند همسری دارد (فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلات و رباع) و باز هم صحیح است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نباید به خاطر کسب رضایت بعضی از همسران ـ حلال خداوند را بر خود حرام کند... اما به نظر شما آیات قرآن فقط این دو مطلب را دارد؟ آیا اصلاً سفارشی به عدالت نکرده است؟! «اِن خفتم ان لا تعدلوا فواحده» برای چه کسی نازل شده است؟ قطعاً نبی گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر اساس اصل عصمت همیشه عدالت گستر و عدالت خواه بوده پس بر ساحت قدس او ظلم و تعدی بر زنان پذیرفتنی نیست. ایشان با توجه به قضیه حراست از زنان بی سرپرست میبایست برخی از ایشان را در حباله خود در آورد و از سوی دیگر طبق سنت زنانه، حسادت دردسرساز مانعی بر سر راه پیامبر شده بود که آیه نازل شد اما این عمل به دستور خداوند به شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مقام عصمت و عدالت ایشان کجا و رفتار غیر منطقی مردان چند همسر کجا؟ تفاوت ماهوی بین آیات قرآن که خطابش به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است با رفتار مسلمانان زیاده خواه است. اگر زنی با ادله محکمه پسند ثابت کند که همسر دوم منجر به اخلال در زندگی او شده موجب افسردگی و سرگردانی و بی هویتی او شده است آیا نباید مشکل او را حل کرد؟ آیا رها کردن چنین زنی به حال خود خلاف صریح قرآن نیست که امر به عدالت کرده است؟ آیا اگر زنی در هنگام صیغه عقد، شرط کرد که زن دیگری در خانه نباشد، نباید طبق قانون شریعت: «المؤمنون عند شروطهم» با او رفتار کرد؟ این چه قضاوت بدون پژوهشی است که به اسلام نسبت میدهید و آیا اینها تحریف ناشیانه در شریعت محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیست؟ کدام آمار و ارقام از کدام پژوهشگاه اعلام شده که ریشه تشدید اختلافات هزینه ساز در گرو دخالت حکومت است...


مهریه 
از آنجا که شما درباره فقه شیعه مطالعه کردهاید قطعاً باید از سایرین بیشتر بدانید که اصل مهر ثابت است اما نحوه بازپرداخت آن توافقی است. شما گفتهاید (این عندالمطالبه از چه زمانی در دفاتر ثبت نمایندگان قوه قضائیه چاپ شده است.) 
خوب سری به کتب فقهی بزنید مثل لمعه شهید که اولاً در ضمن عقد هرگونه شرط درباره مهر و کیفیت آن لازم الاجرا است. ثانیاً عندالمطالبه همان عبارت دِین بودن مهریه است. و هیچ اشکالی ندارد که مهر و صداق زن به ذمّه مرد باشد مثل همه دیونی که به عهده دارد. در تحریرالوسیله امام خمینی (ره) از فقهای برجسته قرن معاصر میخوانیم که مهر میتواند دِین باشد. [11] گرچه شما در بین کلمات متعارض و متناقض خود دچار یک سردرگمی شدهاید اما مسیر اسلام و شریعت شیعه کاملاً روشن است و قوانین اسلامی ایران بر اساس یافتههای قرآن و فرمایشات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ است و تمام تلاش بر این است که بین حفظ و حراست از خانواده از یک سو و احقاق حق زنان از سوی دیگر راه کارهایی بدست آید که ضمن عمل به وظایف اجتماعی ـ اصول ثابت دین مورد تعرض قرار نگیرد و هر کجا این مهم به مخاطره افتاد لازم است که همه متدینین جلوی آن را بگیرند
قوانین بشری هر قدر هم خوب باشد به لحاظ مصالح مقطعی وضع میشود پس در هر عصری به لحاظ نیاز آن مقطع قوانینی محدود با زیربنای شیعه باید وضع نمود تا از حقوق همگان دفاع شد. نه مردسالاری، نه زن محوری هیچ کدام در اسلام اصیل نیست بلکه همه ما باید زیر پرچم عدالت به قرآن و احادیث عمل کنیم.


[1] .
بقره، 228
[2] .
روم، 21
[3] .
آیات قرآن در خصوص بحث زوج و رابطه این دو نشان از دائمی بودن میکند. پس با بررسی این آیات پی میبریم که رابطه زوج در نظام خلقت یک رابطه همیشگی برای بقاء نسل و... است
[4] .
برای توضیح آن باید گفت که واژه زوج در لغت به معنای همتایی و همپایی در یک جریان تکاملی است وقتی میگویند انسان از یک جفت است به منزله وجود یک شیء تکاملی و مکملی در کنار یک وجود شبیه به آن با شرائط متفاوت ولی سنخیت واحد. و این با موقتی بودن سازگار نیست بلکه حاکی از دوام است. احکام شریعت (تولد نسل، نفقه، اذن شوهر در مسائل زندگی و...) همگی حکایت از یک دوام دارد و هرگاه بحث مقطعی بودن یک ارتباط در بین باشد احکامی غیر از دوام دارد پس عبارت زوج، ازدواج در قرآن با توجه به احکام آن همگی حکایت از دائمی بودن است و هر جا اینها بوده واژه زوجیت هم مطرح نبوده است از جمع بین این دو پی میبریم که واژگان ازدواج،‌ نکاح در قرآن برای علقه دائمی است و استمتاع که با مقطعی بودن و موقت بودن نیز میسازد برای نکاح موقت است
[5] .
لمعه شهید ثانی، با تحقیق کلانتر، کتاب النکاح، مبحث متعه. ج 5، ص 250
[6] .
آخوند خراسانی، کفایه، مبحث مطلق و مقید (اصول فقه مرحوم مظفر، علم الاصول شهید صدر و...) 
[7] .
طه، 124
[8] .
صدوق، محمد بن علی بابویه، عیون الاخبار الرضا، ج 2، باب 33،‌جواب مسئله فی العلل
[9] .
دکتر خلیلی،‌شیوا، سرپرست سابق گروه علم و دین مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی، ص 11، جام جم، شماره 1820 به نقل از نشریه بین الملی اخبار علم و الهیات آمریکا
[10] .
مجموعه قوانین خانواده مصوب مجلس شورای اسلامی با توضیحات دکتر کاتوزیان
[11] .
تحریرالوسیله کتاب النکاح، از تألیفات امام خمینی (ره) . محمد غفرانی

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰


فهم صحیح ازدواج موقت نقدی بر مقاله ازدواج موقت منتشره در روزنامه حیات نو از مینا معتدی


سوگیری منفی و ناسازگار اندیشی نسبت به ازدواج موقت به این لحاظ است که ابعاد گوناگون آن نه تنها درست شناخته نشده بلکه شناسایی نیز نشده‏است. تحقیق در این باره جستاری فراگیر را الزام می‏نماید که به فراخور این مقاله به آن می‏پردازیم:


1
ـ شناخت ماهوی ازدواج موقت: افراد بسیاری و بویژه نسل نو تصورشان از ازدواج موقت، گزینش‏ها و رهایش‏های دلبخواهی و آزاد از هر مسوؤلیتی در این زمینه است. بنابراین طبیعی خواهد بود که آن را به عنوان یک پدیده ناهنجار اجتماعی محکوم نمایند. اینک در رهیافتی به شناخت اصولی از ازدواج موقت باید واکنشی داشته باشیم به این اصل که ازدواج بطور کلی صرفاً به معنای ارضاء غریزه جنسی نیست و این فقط شایسته حیات حیوانی است. انسان و جامعه انسانی غرائز خود را باید بر پایه مسؤولیت‏ها و شرائط ویژه تراز با حوزه انسانی خود به انجام رساند. بنابراین ازدواج موقت درست مانند ازدواج دائم مسؤولیت آفرین است، شرائط ویژه‏ای دارد و با راهکارهای محدودیت آور همراه است. درست است که در این نوع ازدواج بواسطه شرط زمانی که تعیین مقدار آن بر اختیار زوجین است متارکه آسانتر انجام می‏گیرد ولی به لحاظ شرائط گزینش یافته در آن اینگونه هم نیست که به راحتی کسی عهده‏دار آن شود و به همان راحتی از آن صرف نظر نماید. مثلاً یکی از شرائط عهده در آن اجراء صیغه عقد است و شرائط دیگر که در مدارک فقهی و رساله‏های توضیح المسائل تفصیل آن آمده است.


2
ـ جستار دیگری که در این زمینه لازم است انجام گیرد، تبیین هدفی است که دین بر جعل این نوع ازدواج منظور داشته است. برخی پندارشان این است که ازدواج موقت راهبردی است در راستای تأمین امیال غریزی یک سری انسانهای هوسران. این یک نگرش غیر مطالعاتی نسبت به فرایند این حکم دینی است. دین که کیان ساختاری آن بر پایه حکمت بنیانی گرویده در این مورد نیز حکمتی متناسب با فرایندهای اجتماعی ملحوظ داشته است. با توجه به اینکه ازدواج یکی از ضرورتهای اجتماعی است و با توجه به اینکه جریان متعارف آن، ازدواج دائم برخورداری از امکانات خاص خود را می‏طلبد و از طرفی بواسطه عوامل پیدا و پنهان، چندان، این امکانات در سطح یکسانی برای همگان وجود نداشته و لذا برخی دچار فقدان یا کمبود امکانات گردیده که در نهایت توان تشکیل زندگی زناشوئی بصورت ازدواج دائم را ندارند و از سویی نادیده گرفتن حق طبیعی آنان، نیاز به ازدواج جامعه را به آفتهای کلی دچار می‏سازد، در ره یافتی برای جمع بین برخوردار نبودن این گروه از حق طبیعی فطریشان در عین بی امکاناتی، دین با تشریع این نوع ازدواج هم از فعلیت یافتن آفتها و مفاسد بالقوه پیشگیری نموده و هم برای این گروه در دست یافتن به خواسته فطریشان راهکاری مناسب ارائه داده است. 
اینک می‏پردازیم به اشکالاتی که خانم مینا معتمدی بر این باره مطرح نموده‏اند: 
بر بخش نخست بر هر دو آیه از قرآنی (آیه 129 سوره نسا و آیه 4 از سوره احزاب) استناد شده و اینگونه برداشت گردیده که این دو آیه تک همسری را توصیه می‏نماید. 
پاسخ: آیه سوره احزاب مربوط به نفی دوگانگی در محبت به خدا و غیر خداست، علامه در المیزان آن را کنایه از امتناع جمع بین متنافین در اعتقادات دانسته است، (المیزان ج 16، ص 274) مجمع البیان هم از آن برای توحید استدلال نموده است و سپس آراء گوناگونی از مفسرین نقل می‏کند که هیچیک از آنها با برداشت مقاله موافقت ندارد. 
«
مجمع البیان ج 8،7 ص 526» آیه سوره نساء درباره تعدد زوجات است هم به لحاظ شأن نزول و هم به لحاظ ارتباط آن با آیه 3 از همین سوره که تصریح به موضوع تعدد زوجات دارد، علامه در این زمینه می‏فرماید: »این آیه بیان حکم عدالت بین زنانی است که در آیه »و ان خفتم ان لا تعدلوا فواحده« تشریع شده است، المیزان، ج 5، ص 101. 
بنابراین هیچیک از این دو آیه ارتباطی به ازدواج موقت ندارد.


در بخش دیگر به بازتابهای ازدواج موقت پرداخته شده است: 
1
ـ ازدواج موقت مردان مجرد به روی‏گردانی آنان از تشکیل زندگی طبیعی می‏انجامد. 
پاسخ: ازدواج موقت برای مردان مجرد بر اساس مبانی شرعی و تحقق شرائط، بلا مانع است ولی اگر انجام این امر در گستره‏ای تحقق یابد که به روی گردانی افراد از ازدواج دائم بیانجامد تا آنجا که به یک معضل اجتماعی تبدیل گردد. 
بر عهده حکومت اسلامی است که با آن مقابله نماید، اینگونه برنامه‏ها به عنوان حکم ثانوی در شرع ملحوظ شده است یکی از آن عناوین که متناسب این بحث است اصل نفی ضرر است یعنی هر گونه زیانی متوجه جامعه اسلامی باشد باید از آن جلوگیری کرد حتی زیانهایی که ناشی از احکام اولی است لذا در اصطلاح فقهی به اصل حاکم از آن نام برده می‏شود. فقها در این باره بحث مستقلی دارند و امام »قدس« نیز در کتاب الرسائل آن را عنوان کرده‏اند و بلکه آن را از احکام حکومتی دانسته‏اند. الرسائل، ص 6 و ص 49. 
2
ـ سایر اشکالات به لحاظ اینکه درباره مردان متأهل است به یک پاسخ کلی بسنده می‏شود: 
این موضوع در نصوص دینی مطرح گردیده و بیان شده است که این امر اختصاص به دو گروه دارد، به مردان مجرد و به متأهلانی که دسترسی به همسر خویش ندارند در این خصوص بد نیست به روایاتی پرداخته شود. 
علی بن یقطین می‏گوید از امام هفتم علیه السلام درباره متعه پرسیدم؟ امام علیه السلام فرمود: تو را چه به متعه، خداوند تو را از آن بی‏نیاز ساخته است. 
فتح بن یزید می‏گوید: از امام هفتم علیه السلام درباره متعه سؤال نمودم؟ امام علیه السلام فرمود: متعه برای کسانی تجویز شده است که نتوانسته‏اند ازدواج کنند و باید از این طریق عفت خویش را حفظ نمایند و اگر ازدواج نمودند در صورتی بر آنان مباح است که دسترسی به همسرشان نداشته باشند.(1) 
درباره متأهلان متعارف هم نهی، کراهتی شده است و علتش را هم فساد بین زنها بر شمرده‏اند. محمد بن الحسن شمون می‏گوید: امام هفتم علیه السلام به بعضی از دوستانشان پیام فرستادند که به متعه رو نیاورید بلکه بر شماست که سنت را بپا دارید نه اینکه با متعه همسرانتان را نادیده بگیرید و در نتیجه آنها هم کفر بورزند و سرکشی نمایند، و ما را نفرین کنند.(2) 
اما اینکه افراد اندکی بی‏هیچ مشکلی بخواهند اقدام به این امر نمایند، عملکرد اینگونه افراد ارتباطی به حسن ازدواج موقت در مواردی که شرع بیان داشته است ندارد، چرا که وجود افراد هوسباز که بخواهند از این امر سوء استفاده کنند دلیل بر عدم حسن آن نمی‏شود و معلوم است که منکر استحاله اجتماع نقیضین دلیل بر عدم استحاله نمی‏باشد. 
------------------------------------------------------------------------ 
پینوشتها: 
1)
وسائل الشیعه، ج 14، ص 449. 
2)
وسائل الشیعه، ج 14، ص 450. 

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

پرسش :

چرا یک زن مسلمان با یک مرد مسیحی نمی‌تواند ازدواج کند امّا یک مرد مسلمان می‌تواند با یک زن مسیحی ازدواج کند؟


پاسخ :

قبل از پرداختن به جواب سؤال، ذکر مطالبی به عنوان مقدّمه ضروری می‌باشد
مطلب اول این است که کافر بر دو قسم است: یک قسم آن کافر کتابی نامیده می‌شود مثل نصاری (مسیحی) و یهود که به وحدانیّت خداوند و پیامبران خودشان و انبیاء گذشته ایمان داشته و به رسالت پیامبر اسلام ایمان ندارند، و قسم دوم: کافر غیرکتابی نامیده می‌شوند و آنها کسانی هستند که نه اعتقاد به خدا دارند و نه به انبیاء الهی بلکه یا ملحدند یا مشرک و بت‌پرست هستند
مطلب دوم که قابل ذکر است این است که: ازدواج در اسلام بر دو نوع است یکی ازدواج دائم و دیگری ازدواج موقّت. ازدواج دائم عبارت است از ازدواجی که به طور دائم بین زن و شوهر با عقد خاص منعقد می‌گردد و بدون طلاق این انعقاد زوجیّت قابل رفع نمی‌باشد. بر این ازدواج آثاری از قبیل وجوب نفقة زن و تهیّة مسکن و سایر لوازمات زندگی بر شوهر و نیز حقوق خاص بین طرفین مترتب می‌گردد
ازدواج موقّت به ازدواجی گفته می‌‌شود که با عقد مخصوص بین زن و شوهر برای مدّت محدود انعقاد و با انقضاء و تمام شدن مدّت که ممکن است یک روز باشد یا بیشتر و کمتر، علقة ازدواج بین آنها خود به خود از بین می‌رود و اکثر حقوق و آثاری که در ازدواج دائم مطرح است بر این ازدواج مترتب نمی‌گردد و ازدواج موقّت به متعه معروف است که فقط در مذهب شیعه بر جواز خودش باقی مانده است، و در مذهب اهل سنّت از طرف عمر حرام گردیده است
مطلب سوم این است که: علماء شیعه و سنّی اتّفاق بر این دارند که ازدواج زن مسلمان با کافر حرام است و فرق نمی‌کند کافر اهل کتاب باشد مثل مسیحی و یهودی، یا اهل کتاب نباشد. و نیز ازدواج مرد مسلمان به طور مطلق با زن کافر غیر کتابی به اتّفاق همة مسلمین حرام می‌باشد. امّا در مورد زن‌های اهل کتاب علماء شیعه و مراجع تقلید قائل به جواز ازدواج موقّت با آنان می‌باشند.[1] و در ازدواج دائم با آنان اقوال مختلف است
برخی از علماء و مراجع تقلید مثل امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ و آیت الله بهجت و آیت الله اراکی و آیت الله فاضل لنکرانی و ابن البرّاج عقد دائم با آنان را جایز نمی‌دانند.[2] آیت الله سیستانی عقد دائم با زن اهل کتاب را بنابر احتیاط لازم جایز نمی‌داند.[3] آیت الله خویی و آیت الله تبریزی ترک ازدواج با زن مسیحی و یهودی را احتیاط مستحب می‌دانند.[4] آیت الله گلپایگانی ـ رحمة الله علیه ـ و آیت الله صافی گلپایگانی جواز ازدواج دائم با آنان را خالی از قوّت ندانسته ولی در صورت تمکّن از ازدواج با زن مسلمان، ازدواج با آنان بر طبق فتوای آنها کراهت شدیده دارد.[5] امّا اهل سنّت ازدواج دائم با زنان اهل کتاب را حلال می‌دانند.[6
بنابراین روشن شد که در اسلام ازدواج زن مسلمان با کافر به طور مطلق حرام است، و نیز ازدواج مرد مسلمان با زن غیر اهل کتاب مطلقاً جایز نمی‌باشد امّا با زن اهل کتاب اقوال مختلف بوده که بیان گردید.

 


و اینکه چرا یک زن مسلمان با یک مرد مسیحی یا به طور کلّی با مرد کافر نمی‌تواند ازدواج کند، علّت آن با بیان امور زیر روشن می‌گردد
1.
با توجّه به اینکه اسلام دین حق و هدایت و در نتیجه راه رستگاری و نجات است، و خدای متعال در هر زمانی برای هدایت بندگانش دین حق را با پیامبر و کتاب آسمانی خاص ارسال نموده و پیروی از آن را مایة سعادت و نجات قرار داده است و از نظر خداوند هیچ دینی جز دینی که خودش آن را فرستاده است مورد قبول نبوده و پیروان غیر دین اسلام را از زیانکاران می‌شمارد.[7] پس با قطع نظر از هر دلیل شرعی، عقل سلیم انسان به تنهایی حکم می‌کند که یک فرد مسلمان وقتی که در مسیر نجات و هدایت واقعی قرار گرفته است نباید به جرگة اهل باطل بپیوندند تا چه رسد که یک زن مسلمان با کافر یا مسیحی ازدواج نموده و بدون پشتوانة اجتماعی از طرف مسلمین در متن جامعة کفر قرار بگیرد و در نهایت از نور به سوی ظلمت کشانده شده و از ولایت خداوند خارج و در تحت ولایت طاغوت قرار بگیرد
بنابراین ازدواج یک زن مسلمان با کافر مستلزم گمراهی و بدفرجامی اوست و به خاطر اهمیّت داشتن نجات انسان از گمراهی و هدایت او در نزد خداوند، نه تنها یک زن مسلمان نباید با کفّار ازدواج کند بلکه اگر از زنان کفّار کسی به سوی مسلمین هجرت نموده و پناهنده شود بعد از این که اسلام او ثابت شد، به دستور قرآن[8] بر مسلمین حرام است که این زن را به اولیای او برگردانند حتّی اگر پدر، شوهر، برادر و اقاربش به دنبال او بیاید و او را از مسلمین طلب کند.[9]

 


2.
مسئلة عزّت و شرافت که مخصوص خداوند، پیامبر و مؤمنین است[10] اقتضاء می‌کند که نباید عزّت و شرف یک زن مسلمان با ازدواج با کافر در اثر تسلّط کافر بر مقدرات و حیثیت او پایمال گردد، ولو این زن قادر به حفظ دین خود در میان کفّار باشد، زیرا هم بر حسب تکوین و هم بر حسب قوانین تشریعی و قراردادهای جوامع بشری مردها بر زنها سلطنت و قیّومیت دارند و این سلطنت منحصر در زن و شوهر نبوده بلکه هم در دین اسلام و هم در ادیان دیگر حتّی قوانین عرفی برای نوع مردها بر نوع زن‌ها در جهات عامّه‌ای که یک نوع ارتباط به زندگی هر دو طرف دارد جعل شده است.[11] بر همین اساس خداوند بر طبق مقتضای ساختار جسمی و تکوینی مرد و زن می‌فرماید:«مردان، سرپرست و خدمت‌گزار زنانند.»[12] بنابراین شوهر بر همسرش یک نوع سلطنت دارد زیرا وقتی شوهر در برابر زن و فرزندان خود مکلّف و موظّف است که تمام ضروریات زندگی از قبیل نفقه، پوشاک، منزل و سایر امور رفاهی و آسایش را برای آنان مهیّا و آماده کند، این خودش یک نوع سلطنت برای او نسبت به خانواده‌اش از آن جمله همسرش ثابت می‌کند
و از طرف دیگر خداوند می‌فرماید: کافر ابداً نمی‌تواند بر مسلمان سلطنتی داشته باشد.[13] چون با این سلطنت عزّت و شرف مسلمان زیر سؤال رفته و در برابر کفّار ذلّت نصیب او می‌گردد. پس به اقتضاء این دو آیة شریفه ازدواج یک زن مسلمان با کافر حرام بوده و جایز نمی‌باشد.

 


3.
بعضی از اقوال در حرمت ازدواج دائم مرد مسلمان با زن کافر اهل کتاب مطرح بود. علّت آن را بعضی‌ها آیة «لا تنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ»[14] گرفته لکن این آیة شریفه که می‌فرماید: با زنان مشرک ازدواج نکنید مگر بعد از اینکه ایمان بیاورند، انحراف به زنان غیر مسیحی و یهودی دارد. فخر المحققین در عدم جواز ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب می‌نویسد: که ازدواج مستلزم محبّت و مودّت بین زوجین است.[15] و از طرف دیگر آیه‌ای که می‌فرماید: هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند.»[16]، مودّت و محبّت کافر را حرام نموده است.[17] بنابراین مرد مسلمان با زن کافر هم نمی‌تواند ازدواج کند، مگر این‌که به صورت ازدواج موقّت باشد زیرا در ازدواج موقّت مسئله مودّت و محبّت چندان نقشی ندارد

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
1.
ازدواج با بیگانگان، محمّد ابراهیمی
2.
نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری.[1] . رجوع شود به باب نکاح، رساله‌های عملیه، و کتاب‌های فقهی مراجع تقلید و فقها فریقین
[2] .
رساله‌های عملیه، باب النکاح، و جواهر الفقه، قم، جامعه مدرسین، اول، 1411 ق، ص176
[3] .
توضیح المسائل، ص 501، مسئلة 2406
[4] .
رساله‌های عملیه، باب نکاح
[5] .
رساله‌های عملیه، باب نکاح
[6] .
ابن حزم اندلسی، المحلّی، بیروت، دارالفکر، ج9، ص448، و الشروانی و العبادی، حواشی شروانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج7، ص321
[7] .
آل عمران/85
[8] .
ممتحنه/10
[9] .
حلی، تذکرة الفقهاء، قم، آل البیت، اول، 1417 ق، ج9، ص362
[10] .
منافقون/8
[11] .
طباطبایی، محمّد حسین، المیزان، قم، مؤسسة نشر اسلامی، ج4، ص343
[12] .
نساء/34
[13] .
نساء/141
[14] .
بقره/221
[15] .
دوم/21
[16] .
مجادله/22
[17] .
ابن العلامه، فخر المحققین، ایضاح الفوائد، بی‌نا، اول، 1389 ق، ج3، ص23.

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

پرسش :
قانون حکومت جمهوری اسلامی ایران دربارة متعه چیست؟ آیا ثبت آن از لحاظ قانون لازم است؟

پاسخ :
ازدواج برای انسان یک نیاز طبیعی است که از آفرینش ویژة آنان سرچشمه می‌گیرد و به همین جهت ازدواج سنّت دیرینة اجتماعی است که از آغاز زندگی بشر بوده است. ازدواج پیمانی است محترم که در میان تمام قبایل و ملل و در تمام اعصار و امکنه وجود داشته و دارد. دین اسلام پیروان خود را به ازدواج دعوت نموده و اشباع این غریزة طبیعی را از طریق ازدواج میسّر و تجویز کرده ، لذا از دیدگاه اسلام ازدواج امری مستحب و در برخی موارد واجب است. چنانچه برای اشخاصی شرایط ازدواج دائم فراهم نباشد، دین اسلام ازدواج موقت را پیشنهاد و تجویز کرده است. که بهترین راه برای جلوگیری از انحراف است. قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز در مواد 1075 تا 1077 ضمن تعریف نکاح منقطع برخی از شرایط آن را بیان فرموده است.[1] 
قوانین جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از شرع مقدس اسلام بوده یا به عبارتی خالی از تناقض با دین مبین اسلام است این راه‌حل را برای جلوگیری از برخی انحرافات اجتماعی تجویز کرده است و امکان آن برای مردان ازدواج کرده هم وجود دارد و برای آنها منعی وجود ندارد، هر چند که این خود مرد است که باید ضرورت چنین امری را بسنجد.

نیز این مطلب را باید خاطر نشان کرد که ازدواج موقّت در موارد زیادی مکروه بوده که برخی عبارتند از: 
1.
جایی که تهمت زنا و ... زده شود. 
2.
جایی که باعث اذیت همسران دائم گردد. 
3.
جایی که انسان را از مسئولیتی باز دارد. 
4.
جایی که باعث خفت و سبکی گردد. 
5.
جایی که فقط برای هوسرانی باشد. 
6.
جایی که زن زناکار و بدکاره باشد.[2] 
لذا از قرار دادن ازدواج موقت در اسلام هرگز منظور و مقصود این نبوده است که وسیلة هوسرانی و هواپرستی و حرمسراسازی برای حیوان صفتان و یا وسیلة بیچارگی برای عده‌ای از زنان اغفال شده و فرزندان بی‌سرپرست فراهم شود.[3] 
امّا دربارة لزوم ثبت نکاح در دفاتر رسمی ازدواج و طلاق باید گفت که قانونگذار در راستای حمایت از حقوق زوجه و کودکان (حق نفقه و ... ) ثبت ازدواج را لازم شمرده است، زیرا ثبت نکاح از بسیاری از گفتگوهای نابهنجار و بی‌نظمی دربارة انکار ازدواج و نسب می‌کاهد و به ایجاد نظم در جامعه کمک شایانی می‌کند. به همین دلیل در قانون ازدواج سابق مقرر کرده بودند: ... هر ازدواج و طلاق و رجوع باید در یکی از دفاتر ... به ثبت برسد و چنانچه مرد و عاقدی که از اجرای این تکلیف خودداری کنند از یک ماه تا شش ماه به حبس تأدیبی محکوم می‌شوند.[4] 
چنانچه ملاحظه نمودید قانون ملزم کرده است که هر ازدواج (دائم و موقت) باید ثبت شود، لکن این مجازات طبق نظریة شورای نگهبان غیرشرعی تشخص داده شد،[5] لذا قانون مجازات اسلامی فقط برای عدم ثبت ازدواج دائم مجازات تعیین نموده است. 
بنابراین متعه و ازدواج موقت در اسلام و جمهوری اسلامی ایران یکی از اموری است که برای جلوگیری از برخی انحرافات اجتماعی پیش بینی شده است، ولی نباید از این امر مشروع سوء استفاده شود و وسیله ای برای هوسرانی، شهوترانی و ... گردد. نیز در قانون ثبت ازدواج موقت لازم نیست، لذا عدم ثبت آن مجازات کیفری در پی نخواهد داشت.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 
1.
ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، ج اول، چ چهارم، 1375. 
2.
حسین صفایی و اسدالله امامی، مختصر حقوق خانواده، تهران، نشر دادگستر، 1376. [1] . نکاح وقتی منقطع (متعه) است که برای مدت معینی واقع شده باشد، ماده‌ی 1075، قانون مدنی. 
[2] .
مفید، متعه یا ازدواج موقت، و تغییر سید حسین نجفی یزدی، قم، انتشارات ناظرین، 1382، ص 54. 
[3] .
مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و هشتم، 1379، ص 68. 
[4] .
قانون اصلاح قانون ازدواج، مصوب 29 / 2 / 1361. مادة 1. 
[5] .
روزنامة رسمی، ش 11502، مورخ 3 / 6 / 1363.

 

  • amirali alavi
  • ۰
  • ۰

 

در نشریه ایران جوان ص 41 نامه ای از یکى از منتقدان ازدواج موقت درج گردیده و عنوان شده است «ازدواج موقت به غیر از هوسرانى هدف دیگرى دنبال نمی‏کند». 
شایسته بود که منتقد محترم پژوهش‏گرى را جایگزین نظریه‏ پردازى مى‏کرد و بحث در این رابطه را بصورت استفهامى‏ مطرح مى‏نمود که آیا ازدواج موقت یک هوسرانى نیست؟ 
البته واقعیت این است که شتاب زدگى در نظریه‏پردازى از چالشهایى است که کمتر انسانى در آن فرو نیفتاده است و نسل نو و کهنه و سنّتى و مدرن در این جریان برابرند
در روایتى از امام هفتم‏علیه السلام این چالش بیان شده و راهکار گرفتار نیامدن در آن نیز یادآورى گردیده است: «آن حضرت‏علیه السلام خطاب به هشام مى‏فرماید: لقمان به فرزندش گفت: اگر بخواهى از خردمندترین مردم باشى باید در برابر حق فروتنى کنى البته در پیشگاه حق انسانهاى زیرک اندکند. فرزندم همانا دنیا دریاى ژرفى است که دانشمندان بسیارى در آن غرق شده‏اند پس - براى گرفتار نیامدن در آن - باید کشتى‏ات از تقوا و فضایش ایمان و معابرش توکل و ناخدایش خرد و راهنمایش دانش و ساکنانش صبر باشد».(1)


در هر صورت پاسخ این پرسش و نقد آن نظریه این است که خیر، ازدواج موقت هوسرانى نیست بلکه یک راهکار پیش درمانى در برابر یک پدیده ناهنجار اجتماعى است. به بیان دیگر ازدواج موقت تشریع شده است تا بدین طریق از فرو افتادن افراد جامعه در بسترى که فضاى باز هوسرانى را موجه مى‏سازد پیشگیرى شده باشد. در مدارک دینى و نصوص روایى به این مقوله پرداخته شده است که در مقام استناد به یک روایت بسنده مى‏شود
فتح بن یزید مى‏گوید: از امام هفتم‏علیه السلام درباره‏ى متعه سؤال نمودم امام‏علیه السلام فرمود متعه براى کسانى مباح است که نتوانسته‏اند ازدواج کنند و باید از این طریق عفت خویش را حفظ نمایند و اگر ازدواج نمودند در صورتى بر آنان مباح است که دسترسى به همسرشان نداشته باشند.(2)


با توجه به اینکه ازدواج صرفاً به معناى ارضاء غریزه جنسى نیست که این شایسته زندگى حیوانى خواهد بود بلکه ارضاء غریزه بر پایه مسؤولیت‏ها و شرایط ویژه تراز با حوزه انسان است و لذا مانند ازدواج دائم مسؤولیت آفرین و محدودیت آور است و از سویى به لحاظ اینکه جریان متعارف آن یعنى ازدواج دائم برخوردارى از امکانات مناسب خود را مى‏طلبد که بواسطه عوامل پنهان و پیدا در سطح یکسانى براى همگان وجود نداشته و مانع تشکیل زندگى زناشوئى بصورت ازدواج دائم است و از طرفى نادیده گرفتن حق طبیعى ازدواج براى گروه فاقد امکانات، جامعه را به آفت‏هاى کلّى دچار مى‏نماید، دین در ره یافتى براى جمع بین برخوردار نمودن آنان از حق فطرى و طبیعى‏شان در عین بى امکاناتى با تشریع این ازدواج هم از فعلیت یافتن آفت‏ها و مفاسد بالقوه پیشگیرى کرده و هم براى این گروه راهکار مناسبى در دست یافتن به خواسته فطریشان ارائه داده است. (البته بهره‏ورى سودجویانه و هوسرانانه گروهى فاسد الاخلاق از این جریان نقض کننده شایستگى کلى و اصولى این راهکار دینى نمى‏باشد همچنانکه در همه پدیده‏هاى مثبت اجتماعى سود جویانى وجود دارند که به سوء استفاده مى‏پردازند.


پس پرداختن به یک امر منفى (هوسرانى و...) در نتیجه‏گیرى از یک امر مثبت - ازدواج موقت با شرائط خاص خود - بعنوان نتیجه عاید از ازدواج موقت با شرایط خاص خود که امرى مستحسن و مثبت است اولاً نگاهى غیر کارشناسانه به این امر دینى و ثانیاً ناشى از یک نتیجه حاصل از مقدماتى متزلزل است. بنابراین نه ساختار ماهوى ازدواج موقت به معناى گزینش‏ها و رهایش‏هاى آزاد از هر مسؤولیتى است و نه هدف از تشریعش آن گزاره‏ئى است که منتقد محترم بیان نموده است
------------------------------------------------------------------------ 
پینوشتها
1)
اصول کافى، ج 1، ص 13
2)
وسائل الشیعه، ج 14، ص 449

  • amirali alavi