ازدواج

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۳ بهمن ۹۳، ۱۶:۵۷ - محمد
    khob bod
  • ۰
  • ۰

خواهشمندم در خصوص چند مسئله که برای من باعث ایجاد شبهه شده، مرا راهنمایی بفرمایید.

 


1.
آیا اینکه اسلام تعدد زوجات و عقد موقت را برای مردان جایز دانسته، منوط به وجود شرایط خاصی می‌‌باشد یا اینکه مرد می‌‌تواند بدون داشتن دلیل قانع کننده‌‌ای، تنها به این خاطر که تمایل به داشتن همسر دیگری دارد ازدواج مجدد نماید؟
در صورتی که مرد بدون رضایت همسر اول و داشتن دلیل مناسب همسر دیگری اختیار کند و این کار او موجب آزار همسر اول و فرزندانش شده و آنها را دچار مشکلات مادی و روحی نماید ازدواج دوباره او چه حکمی پیدا می‌‌کند؟ آیا از دیدگاه اسلام برقراری عدالت بین همسران از جمله ی شرایط چند همسری مردان نمی‌‌باشد؟

جواب سؤال1:
ازدواج موقت معمولا برای رفع ضرورت کسانی است که زمینه ازدواج دائم ندارند و غریزه جنسی برآنها فشار می‌‌آورد و همچنین اگر کسی ازدواج کرده باشد و غریزه جنسی او ارضاء نشود، می‌‌تواند ازدواج موقت کند و اذن همسر او شرط نیست، مگر آنکه هنگام عقد، همسر دائم شرط کرده باشدکه بدون اذن او ازدواج موقت نکند.
لکن در عین حال باید مصلحت خانواده در نظر گرفته شود و به خاطر ازدواج موقت، زندگی خانواده را دچار مشکلات نکند و رعایت عدالت بین همسران دائم شرط است و تمام احکام همسر دائم در ازدواج موقت جاری نمی‌‌شود.

 

 

2. برخی با استناد به این آیه قرآن که می‌‌فرماید «الرّجال قوّامون علی النساء» اینطور بیان می‌‌کنند که اسلام سرپرستی زنان را به عهده مردان گذاشته و به مردان حق حکمرانی بر زنان را داده است، پس مردان هرطور که صلاح بدانند و بخواهند می‌‌توانند با زنان رفتار کنند، آیا چنین برداشتی از این آیه درست است و منظور قرآن همین می‌‌باشد؟

جواب سؤال2:
معنای آیه شریفه؛ حکمرانی مطلق مردها بر زنها نیست، بلکه وظیفه سرپرستی بر عهده مردان است.
برای توضیح این مسئله لازم است که ببینیم مراد از برتری مردان دراین آیه شریفه چیست و فلسفه‌‌ی این امر چه می‌باشد؟
«
قوّام» به کسى گفته مى‏شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد، وشرط سرپرستى و مدیریّت، داشتن لیاقت تأمین و اداره زندگى است(تفسیر نور،ج‏2، ص: 282)
باید توجه داشت که خانواده، یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدى داشته باشد، زیرا رهبرى و سرپرستى دستجمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگیرند مفهومى ندارد، در نتیجه مرد یا زن یکى باید «رئیس» خانواده و دیگرى «معاون» و تحت نظارت او باشد. قرآن در اینجا تصریح مى‏کند که مقام سرپرستى باید به مرد داده شود(اشتباه نشود منظور از این تعبیر، استبداد و اجحاف و تعدى نیست بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورت‏هاى لازم است. این مسئله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیئتى(حتى یک هیئت دو نفرى) مامور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو، «رئیس» و دیگرى «معاون یا عضو» باشد و گر نه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى‏شود ). سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.(تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 371)
پس باید ببینیم که در امور خانواده این شایستگی ولیاقت در وجود مرد نهفته است یا در وجود زن و برای دانستن این مسئله لازم است به اصل خلقت مرد و زن برگردیم و وظیفه هریک از مرد و زن را در فلسفه خلقت و آفرینش انسان بررسی نمائیم.
اختلاف طبیعی مرد و زن
این حقیقت قابل انکار نیست که تفاوت‌‌های زیادی بین زن و مرد، هم ازنظر جسمی و هم ازنظر روحی وجود دارد. این تفاوت ها یک امر طبیعی است و برای کمال آفرینش و رفع نیازمندی‌‌های نوع انسانی لازم است و چنین تفاوت‌هایی در میان خود مردان نیز به چشم می‌‌خورد. برای نمونه:
همه انسان ها دراصل داشتن استعداد با هم مساوی اند، ولی درخصوصیت آن، براساس حکمت بالغه الهی، متفاوت از هم آفریده شده‌‌اند، تا با شکوفا شدن این استعدادهای مختلف، نیازمندی‌‌های اجتماعی انسان، در زمینه‌‌های متعدد تأمین گردد. مثلاً جامعه نیازمندی‌‌های مختلفی دارد، هم درزمینه مواد غذایی، هم در زمینه بهداشت و هم در زمینه عمران و، حکمت بالغه آفریننده، ایجاب نموده است که برای تأمین این نیازمندی ها، انسان ها را با استعداد‌‌های گونان بیافریند، تا با شکوفا شدن این استعدادها، ما یحتاج جامعه برآورده گردد.
برهمین اساس در یکی استعداد دکتر شدن، و در دیگری استعداد کشاورزی یا مهندسی و بیشتر وجود دارد. و هر کدام بر اساس وظیفه‌ای که دارد دراستخدام جامعه قرار می‌گیرد و بخشی از نیازمندی‌‌های اجتماعی را تأمین می‌‌نماید و این حقیقت را قرآن کریم چنین بیان می‌‌فرماید:
«
أهم یقسمون رحمةربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمة ربک خیر مما یجمعون»(زخرف:32)؛ «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌‌کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده(همدیگر را یاری رسانند)، و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می‌‌کنند بهتر است».
همان گونه که اختلاف در خصوصیت استعدادها، هرگز مایه برتری انسان بر انسانی دیگر نمی‌‌باشد؛ آفرینش طبیعی مرد و زن نیز این چنین است که در اصل انسانیت مشترکند ولی از نظر طبیعت آفرینش، با هم فرق می‌‌کنند و این تفاوت در خصوصیت مرد بودن و زن بودن، برای تکمیل آفرینش ورفع نیازمندی‌‌های طبیعی زندگی وکمال یافتن حیات اجتماعی است، زیرا اختلاف در خصوصیت آفرینش، بقاء نسل انسان را تضمین، و زمینه ایجاد محبّت در اجتماع وحرکت وتلاش به سوی کمال را فراهم می‌‌سازد.
اگر غیر از این می‌‌شد، آفرینش ناقص می‌‌گردید؛ و کمال اجتماعی در همین است که هم مرد باشد و هم زن، و هرکدام مشغول به وظایف مربوط به خودش باشد، و نظام احسن تکوین وتشریع خداوند، اقتضای چنین طرّاحی و ترسیمی را از جایگاه و نقش مرد وزن داشته است.
علاوه بر اختلاف جسمی، از نظر روحی نیز تفاوت‌‌هایی درآفرینش این دو جنس قرار دارد که آن هم به خاطر کمال حیات اجتماعی است. دراین زمینه به نظریات برخی از دانشمندان توجه نماییم.
نظر بعضی از دانشمندان در اختلاف جسمی و روحی بین زن ومرد:
الکسس‌کارل فیزیولوژیست وجراح زیست شناس معروف فرانسوی که شهرت جهانی دارد در کتاب «انسان موجود ناشناخته» می‌گوید: «زن ومرد به حکم قانون خلقت متفاوت آفریده شده‌اند واین اختلافات وتفاوت ها، وظایف وحقوق آنها را متفاوت می‌‌کند».
«
ژاک لوربیت» درکتاب «زن در مقابل معلم» می‌گوید: «به طور قطع زن ومرد از لحاظ قوای جسمانی ودماغی واحساسات طبیعی با هم تفاوت دارند لکن این اختلاف دلیل تنـزل زن نیست».
دانشمند ایتالیائی به اسم مانتجازا، استاد علم وظائف الاعضاء(فیزیولوژی) درکتاب «فیزیولوژی زن» می‌‌گوید: «زن و مرد در مقام فیزیولوژی با هم اختلاف کامل دارند، ولی هیچ یک قوی ترازدیگری نیست،(این)اختلاف، نتیجه اختلاف وظیفه است».
اختلاف حقوق به خاطرتفاوت وظایف:
نکته جالبی که در کلام این دانشمند و در کلام الکسس کارل مشاهده می‌‌شود اینست که می‌‌گوید، تفاوت وظیفه و حقوق، بر اساس اختلاف طبیعی آنها است، یعنی هر کدام در دستگاه آفرینش، مطابق وظیفه‌‌ای که از نظر خلقت دارد، دارای حقوق می‌‌باشد واین بیان همان حقیقت است که: هر یک از مرد و زن وظائفی در دستگاه آفرینش دارد که از نظر جسمی و روحی هم مطابق با همان وظائف خلق شده است. مرد از نظرجسم نیرومند تر از زن آفریده شده است و هم چنین از نظر روحی در مردان قوه تعقل و تفکر بیشتر از زنان وجود دارد و در زنان قوه عاطفه و احساس ومحبّت بیشتر است. در مردان نوعا شجاعت در مقابل حوادث پیشی گرفته و مرد را قهرمان میدان زند گی قرار داده است ولی در نوع زنان صبر و شکیبائی سبقت گرفته است. همه اینها به خاطر تفاوت وظایف زن ومرد می‌باشد. برای نمونه، از آنجا که زن پایگاه پیدایش وجود انسان است و رشد نونها‌لان در دامن او انجام می‌‌پذیرد، از نظر جسمی هم متناسب با حمل وپرورش و تربیت کودکان آفریده شده و از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف واحساسات دارد[تا فرزندان را با محبّت وعاطفه تحویل اجتماع بدهد].
قانون زندگی، آنچنان دو جنس زن و مرد را به هم مرتبط ساخته که کمال هر یک جز در کنار دیگری ممکن نیست، و این تنوع در خلقت، نه تنها عامل بقای نسل انسانی است بلکه عامل تکامل، محبت و الفت نوع نیز می‌‌باشد، این کمال والفت در صورتی بیشتر می‌‌شود که هرکدام به وظایف خاص خود عمل نماید.
با توجه به تفاوت جسمی و روحی که میان زن و مرد وجود دارد، هر کدام دارای وظیفه مشخص و معین در امور خانوادگی واجتماعی هستند که اگر وظایف مرد به زن و بالعکس داده شود و یا تساوی در تمام کارها باشد، مخالف با فطرت آفرینش و برخلاف عدالت انسانی است، لذا هرکدام باید به وظیفه خود عمل نماید تا از مزایای وجودی خویش بهره‌‌مند گردد.
اسلام با رعایت همین عدالت دربرخی کارهای اجتماعی که نیاز به دقت بیشتردارد. مانند سرپرستی کانون خانواده وغیره، مرد را مقدم بر زن داشته است و این تقدّم یا قوام بودن مرد بر زن، به خاطر برتری مرد در اصل خلقت نمی‌‌باشد، بلکه به خاطر وظیفه طبیعی و توانمندی جسمی مرد است، چون در مسائل اجتماعی و شم اقتصادی، تلاش وکوشش برای تأمین نیازمندی‌‌های لازم و اداره زندگی را مرد بهتر می‌‌تواند به عهده بگیرد. و به این جهت، مردان نه تنها در امور خانواده، بلکه در امور اجتماعى مانند قضاوت و جنگ نیز بر زنان مقدّمند، «بِما فَضَّلَ اللَّهُ»، «وَ بِما أَنْفَقُوا» و به این خاطر نفرمود: «قوّامون على أزواجهم»، زیرا که مسئله‏ى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است. گرچه برخى زنان، در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه، باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را.
نتیجه سرپرستى و قیمومیت مرد بر زن و سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، بلکه به خاطر تفاوتهایى است که خداوند از نظر آفرینش، روى مصلحت نوع بشر میان آنها قرار داده.
در قسمت آخر مى‏‌‌فرماید: «و نیز این سرپرستى به خاطر تعهداتى است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاى مالى در برابر زنان و خانواده به عهده دارند»، و این قوام و سرپرستی یک وظیفه طبیعی برای مردها است نه امتیاز معنوی.

 


3.
گفته شده در برخی از نسخه‌‌های نهج البلاغه آمده است که حضرت علی(ع) زنان را ناقص العقل دانسته‌‌اند. به نظر شما این سخن حقیقت دارد؟ در صورت صحت انتساب این گفته به حضرت، آیا منظور اینست که درک و شعور زنان از مردان کمتر بوده و از نظر عقلی دچار نقص می‌‌باشند یا مراد چیز دیگری بوده است؟

جواب سؤال3:
حدیث مذکور صحیح است ولی برای دانستن مفاد صحیح این نوع روایات، ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم؛
1-
از نظر اسلام، ملاک برتری زن و مرد بر همدیگر طبق تصریح قرآن؛ «تقوی و پاکدامنی» است و معصیت کار، ناقص العقل است و لو مرد باشد و پاکدامن، کامل العقل است ولو زن باشد.
2-
در روایات «نقص عقل» صفت ویژه انحصاری برای زنان نیست، بلکه همین وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت داده شده است. مثلاً امام علی(ع) می‌‌فرمایند: «إعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله»؛ «خودبینی شخص، نشانه ضعف(کمی و نقصان) خرد اوست». در این سخن، عُجب و خودمحوری، عامل نقص عقل شمرده شده است.
در روایت دیگر، پیروی از امیال و هواهای نفسانی، عاملی برای نابودی عقل شمرده شده است. بنابراین، شاید حدیث رسیده در باب نقص عقل زن، از همین دست احادیث باشد که منظور از آن، بیان حالتی است که عارض انسان می‌‌گردد، و کسانی که دارای صفت عجب، خودبینی، خودمحوری و... هستند، از کارایی عقلشان کاسته می‌شود، و آنان را دچار کم خردی می‌‌سازد، و هنگامی که این صفت ها با تربیت و تهذیب نفس از درون زدوده شد، موانع کارایی و روشنگری‌‌های عقل کنار می‌‌رود و دوباره عقل طبیعی انسان بارور می‌‌گردد.
از طرفی دیگر، فهم ما نسبت به درک معانی و منظور بعضی از احادیث کوتاه است. مثلاً در حدیثی، امام(ع)، زن را به دنده کج تشبیه نموده و می‌‌فرماید: «مَثَل زن مَثَل دنده کجی است که اگر به همین صورت بماند موجب سود و منفعت است اما اگر راست شود،(یعنی کجی را برطرف کنی) می‌‌شکند»؛ که غرض، کجی(به معنای ظاهری آن) نیست، زیرا دنده هیچ گاه راست نیست، بلکه اشاره به جایگاه دنده در بدن است، که حافظ اسرار بوده و خون ساز است و... زن نیز حافظ اسرار خانواده است، خون در رگهای خانواده جاری می‌‌کند و باعث چرخش حیات جامعه است و... دنده تا زمانی کارآیی دارد که وضع خود را داشته باشد و گرنه اگر کسی بخواهد آن را راست کند، دیگر حافظ اسرار نیست و خون سازی ندارد.(کارآیی خود را از دست می‌‌دهد).
اینک با توجه به مطالب گذشته می‌‌گوییم: عقلی که در نهج البلاغه از امام علی(ع) درباره زنان نقل شده، ممکن است به معنای عقل تجربی و ابزاری باشد. یعنی: عقلى که دراین جا موردنظراست «عقل ابزارى» است که در تدبیر امور مادى و دنیایى به کار مى‌‌آید و هیچ ربطى به عقل کمالى ندارد. آنچه که ملاک انسانیت انسان است و به واسطه آن شخص به خداوند تقرب یافته و به کمال و سعادت دست مى‌‌یابد در زن و مرد یکسان است. کمتر بودن عقل ابزارى در زن ارتباط دقیق با مسوئولیتى دارد که به طور طبیعى و تکوینى بر دوش او نهاده شده است. به عبارت دیگر زندگى انسان لوازم و نیازهاى گوناگونى دارد که هر یک از آنها ابزارهاى ویژه‌‌‌اى مى‌‌طلبد. خداوند متعال در نظام زیباى هستى هر یک از دو جنس زن و مرد را به گونه‌‌ی خاصى و با ویژگى‌‌هاى ذاتى متمایزى آفریده و هر یک را با ابزارهاى ویژه‌‌اى مجهز ساخته است. در این راستا زن را کانون مهر و عطوفت و دلربایى قرار داده و مرد را مظهر قدرت و تدبیر.
بنابراین زن از جهاتى بر مرد برترى دارد و مرد در جهتى دیگر و هر یک به تناسب این ویژگى ها رسالتى ویژه بر دوش دارند. آن گاه هر دو را مکمل یکدیگر و زندگى را براساس آن کانونى از مهر و صفا و تدبیر و فعالیت قرار داده است.


4.
در صورتی که زن تمایل به برقراری روابط زناشویی با شوهرش داشته باشد و مرد از انجام این کار امتناع ورزد، آیا مانند زن که در صورت امتناع، موجب ارتکاب حرام می‌‌شود، برای مرد هم گناهی منظور می‌‌شود؟

جواب سؤال4:
احتیاط آن است که مرد در هر چهار شب یک مرتبه، هم خوابی با زن داشته باشد و در هر چهار ماه یک مرتبه نزدیکی داشته باشد و مرد نباید زن را به کلی در مسئله جنسی ترک کند و اگر زن اظهار نیاز جنسی کند، خوب است مرد پاسخ مثبت بدهد و اگر مرد توجه نکند و به خاطر آن زن به گناه کشانده شود، بر مرد واجب می‌‌شود که با پاسخ مثبت دادن به نیاز جنسی زن، او را از گناه نجات دهد.

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی